"ما مجبور به انتخاب هستیم و هر انتخابی ممکن است ضایعهای جبران ناپدیر باشد. مدینه فاضله(بخوانید زندگی سراسر خوشبختی) نه تنها تحقق ناپذیر است، که مفهومی ناسامانمند هم هست و تلاش برای ساختن بهشت روی زمین، ناگزیر به جباریت میانجامد. آرمانها و اصول اخلاقی بسیار خوبند اما نهایتی دارند و باید در افق تواناییهای انسان قرار داشته باشند."
هرچند در ابتدا اسم برلین ذهن مرا به سمت آلمان و شهر برلین برده بود اما با شروع تئاتر از اشتباه بیرون آمدم.
من دوست دارم از نویسندگان کار و کارگردان را به خاطر انتخاب این موضوع جذاب و چالش برانگیر سپاسگزاری کنم. هرچند از کارگردان برای اداره بخش مشارکتی تئاتر راضی نیستم، چون حداقل در این شبی که من اجرا را دیدم تمام ارتباط نمایش با فلسفه و عقاید آیزیا برلین قطع شده بود چنانکه در پایان کار بعید بود که تماشاگران ارتباط قویی بین نمایش و عقاید برلین پیدا کنند.
در پایان هرچند دوست دارم راجع به Dilemma صحبت کنم، اما این کار را برای تیاتری دیگری می گذارم و شما را دعوت می کنم چند خط بالا از آیزیا برلین را دوباره بخوانید.
پرانتز از من است نه برلین