گاهی اوقات در بعضی از نمایشها یک بمب ساعتی وجود دارد که چاشنی اش برای همه عمل نمیکند.یک داستان ساده یا شاید هم متداول که معمولا میشنوی. می آیی ، میبینی و از یک اجرای خوب خوشحال و پر انرژی بیرون میری .اما امان از موقعی که این بمب تو رو پیدا کنه و منفجر بشه و ترکشهایش بهت برخورد کنه. فرقی نمیکند که چه ردیفی باشی، اتفاقا انگار هر چی عقب تر باشی بیشتر کمانه میکنه.چنان منگ میای بیرون که تا یک ساعت و شاید هم بیشتر باید خودت رو از موج انفجارش آرام کنی و ترکشهایش رو برای یه مدت از بدنت بیرون بکشی چیزی که طی چند بار دیدن این کار برای خودم اتفاق افتاد و اگر خیلی خود آزار باشی کاملا عمدی قصد میکنی که چندبار در یک داستان خودکشی کنی.تم کار درست مثل دیدن یک تابلوی نقاشی پر از رنگ با ترکیب بندی چشم نواز و دل انگیز و به همان اندازه هیجان انگیز است طوری که میتوانی این تابلو را برای همیشه جلوی چشمت داشته باشی بدون اینکه خسته بشی.
همیشه پر انرژی باشید.