شخصا اصرار عجیبی دارم که حتما به تماشای نمایش های اقتباسی از نویسندگان بزرگ برم. با اینکه قبلش هم انتظار خاصی در خودم به وجود نمیارم، اما حداقل امیدوارم چیزی ببینم که ادای دینی به متن باشه. متاسفانه در طول یک سال گذشته به جز نمایش جنون در ساعت 4:48 (اثر سارا کین) که در خانه تئاتر اجرا شد، باقی اقتباسی های که دیدم به شدت ضعیف و در واقع بی آبرویی محض بودند. نمایش هایی که سعی کردند شاهکارهایی از نویسندگان بزرگی مثل چخوف و ایبسن را اجرا کنند و تا حد زیادی ناموفق بودند. حالا هم برشت! به نظر می رسه بیشتر از اینکه قضیه اجرای متن برشتی باشه، ادای دین شاگردی به استادش بوده و در مناسباتی تئاتری همین مرز و کف زدن شاگردها برای استاد به اتمام می رسه... در واقع تنها نقطه ی قوت نمایش هم که به مدت 1 ساعت و 40 دقیقه اون رو سرپا نگه می داره، همون ترجمه خوب و وفاداره استاده. و نقطه ی ضعف هم همین بس که بیان و لحن بازیگران به جز نقش بربرینی با (بازی امیر مولوی) که تا حدی سعی کرد که به بیان در اجرای صحنه ای و تئاتر یک اثر خارجی نزدیک باشه، لحن و زبان باقی بازیگران چیزی در حد سریال های کمدی تلویزیونی ایران و در خیلی از مواقع آزاردهنده و غیرباورپذیر بود! بماند اشتباهات لپی بسیاری که در طول نمایش تقریبا از تمام بازیگران شنیده شد که میشه گذاشت به پای شب های اول و عدم تسلط کافی! در انتها هم تلاش کارگردان برای نجات اثرش توسط وام گیری از شهرت و فضلیت استاد از نظر من کار به جایی نمی بره!
در آخر تنها دیالوگ درخور نمایش رو یادآور میشم که : "حالیت نیست؟؟! داریم برشت کار میکنیما!!"