-
کارشناسی ارشد / ادبیات نمایشی دانشگاه تربیت مدرس
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
باید بگم متاسفانه کار ضعیفی بود. در واقع این قبیل کارها، خیلی ارزش متن اصلی رو میاره پایین. من اینجا نمی خوام نقد کنم (توانش رو هم ندارم)، به خصوص راجع به همچین کاری. اما قضیه اینه که اساس فهم و فلسفه ی تئاتر شقاوت آرتو اصلا در ایران شکل نگرفته. یک نفر هم از اساتید دانشگاه ها پیدا نمیشه که این فلسفه رو درک کرده باشه و مقاله ی جامع و درستی راجع بهش نوشته باشه. در سطح اجرا هم از بزرگان، واقعا کسی نبوده و نیست که سمت تئاتر شقاوت، و یا حتی پست مدرن برگرفته از آرتو رفته باشه که بخواد اجرای نسبتا صحیح و قابل تاملی رو ارائه بده. اجراهای پست مدرن / سورئال / و حالا هم تئاتر شقاوت نمایش های ما محدود شدن به گروه های آماتور و کارگردان های تجربه گرای جوونی که می خوان آموزه هاشون رو یه جوری پیاده کنن. که نتیجه می شه دریافت های سطحی و الگوبرداری های ظاهری. این متاسفانه خیلی ضربه می زنه به اون اصل ماجرایی که حداقل 60 درصد تماشاگرایی که اومدن ببینن اصلا ازش خبر ندارن و اون وقت، دیدشون از آرتو میشه همچین نمایشی. خیلی کار داره و راه هست تا تئاتر ما بخواد به این درجه که سال ها پیش اروپا رسیده بود برسه. و متاسفانه با این اجراها فقط درجا میزنیم که هیچ، عقب هم میریم. با خوندن 4 تا مقاله و "تئاتر و همزداش" و "مقاله تئاتر بی رحمی و پایان بازنمایی دریدا" و ... که نمیشه آرتو فهمید و اجرا کرد!
چنین دکور و فضا سازی نشانه نگاه زیبا شناسانه و دقیق یک کارگردان است. احسنت به شما آقای خطیبی
فقط یه نکته فکر کنم کبریت آقای مولویان یه برگه بهش بخوره خارجی بشه:)))
"روایتی نامتعارف و غیرخطی از زندگینامه یک فوتبالیست و اتفاقاتی که منجر به حذف این بازیکن از ترکیب تیم ملی فوتبال ایران در دهه شصت شد." ؟
این واقعا خلاصه این کار بود؟ اجازه بدید من یه لطفی در حق مخاطبان بکنم و توضیح دقیق تر رو که کارگردان به دلایل نامعلومی از ما دریغ کرد رو به بقیه بدم. این نمایش در ژانر "مثلا" مستند دفاع مقدس هست. و تقریبا به جز یک صحنه که دو تا از بازیگرا در حال پاس دادن یه توپ پلاستیکی به هم هستن، هیچ ربطی به فوتبال و هیچ نوع فوتبالیست مشهوری نداره. واقعا کشوندن تماشاگر به سالن نمایش به قیمت دروغ به این واضحی؟ اگر به ژانر دفاع مقدس اعتقادی ندارید که اسمشو بیارید اصلا چرا می سازید؟
بقول دوستان کارهای لپ لپی! رو تا الان زیاد داشتیم که داده ی نمایش یه اسم شیک هست و بس! مثلن رازهای ماری آنتوانت!! بعد میری یه چیز هچل هفتی میبینی که نگو!! ولی اینکه اسم مارادونا رو بیاری و اصغر رو رو کنی گویا دستاورد این رفقا بوده :)))
شما مطمئنید نمایش رو دیدین؟
با احترام اصلا این چیزی که نوشتید نبود. بلکه یک نمایش ضد جنگ که به آرزو های از دست رفته مردم این سرزمین اشاره می کند.
به دوستانی که این نمایش رو ندیدن پیشنهاد میکنم حتما کار ببینید.
خانم یگانه، شما هم احتمالا درست منظور من رو متوجه نشدید. تمام بحث من سر اون دو خط خلاصه ی نمایش هست که اینجا گذاشتند. و من هم داخل "" گذاشتم. حرفم اینه که این نمایش ربطی به فوتبال نداره و بالعکس هیچ حرفی از جنگ یا ضد جنگ توی خلاصه آورده نشده.
نمایش فوق العاده.... در کنار تاخیرهای فرسایشی، غیرقابل توجیه و "غیرمودبانه" پردیس تئاتر شهرزاد. غیرمودبانه ش برای او بخش هست که نه تنها هیچ عذرخواهی بابت تاخیر 40 دقیقه ای نمیشه، بلکه رفتار نامحترم و نگاه بالا به پایین "بسیار مشخص هست" که دقیقا موندم از کجا و چگونه نشات میگیره!
کتمان نمیکنم که تا لحظه آخر میخکوب بودم تا بالاخره سر دربیارم از ماجرا! اما در نهایت هم سردرنیاوردم! مشکل از منه؟ یا متن و نحوه اجرا به طرز اغراق آمیز و تعمدی پیچیده و غیرقابل فهم چیده شده بود؟!
به هر حال خیلی ممنون میشم یکی بیاد واسه من توضیح بده. :/
هم حتمن نظرات دیگر دوستان رو بخونید :)
هم اینکه در نظر داشته باشید سبک این نمایش سوررئال هست
در نظر بعدی که می خوام در خصوص نمایش بنویسم در مورد این مساله توضیحاتی خواهم نوشت ، فقط منتظرم دوباره کار رو ببینم
شاهین،
نظرات رو از پیش خونده بودم . همون طور که اشاره کردم خوش ساخت و جذاب بودن نمایش رو کتمان نمیکنم. اما از نظرم صرف پیچیده کردن بیش از حد، طوری که کمترین سرنخ رو به مخاطب برای فهم اثر بده، لزوما از المان های "سورئال" نیست. حتی اگر بشود به راحتی از برچسب "سورئال" برای توجیه فرم اجرایی استفاده کرد. :)
نیلوفر جانم نیازی به دسته بندی و قانون گذاشتن نیست. هر هنری و هر اثری می تونه با مکاشفه بیشتر حرف های بیشتری بزنه. خواه تئاتر باشه خواه تابلو یا یک مجسمه ...
درست میگی که مرسوم نیست چند بار به دیدن یک تاتر بریم. ولی همونطور که برای عاشقان سینما دیدن ده باره صد باره یک سکانس یا کل یک فیلم کاملا طبیعی و خیلی هم جذابه، تاتر هم میتونه برای دوستدارانش با دیدن دوباره ش حرف های جدیدی بزنه. و آرش دادگر هم با تابو شکنی در این موضوع کاری رو ارائه کرده که برای شخص من و بعضی دیگه از دوستان خیلی جذابه. امشب اجرای آخر رو میریم و امیدواریم دریافت های بیشتری داشته باشیم.
به قول معروف ! WISH ME LUCK
قبل از هر چیز، باید تشکر کنم بابت همچین کار قشنگ و درست و حسابی ای و خسته نباشید بگم به کل گروه و مخصوصا علی احمدی. ولی واقعا انتقاد عجیبی دارم به اون سانسی که فیلم برداری کار بود! (پنج شنبه 17:45) از تاخیر و ایناش که بگذریم، جناب فیلم بردار بغل دست من، به ردیف جلو کلا دستور داده بودن که کل اجرا رو با گردن کج ببینن تا کلشون تو کادر نیفته!! حالا دیگه خودتون قضاوت کنید...
و در آخر یک سوال که کاملا از روی کنجکاوی برام پیش اومده: آیا لزوما چون این میزان از داد زدن و عربده کشی در چنین خانواده ای که ترسیم شده کاملا رایج هست و در واقعیت "عینا" وجود دارد، باید در صحنه و درام هم "عینا" اجرا شود؟ آیا احتمالا هرج و مرج و فریادهای گوش خراش از تاثیر درام کم نمی کند؟
مرسی از اونایی که با چیپس و پفک و ساندویچ کالباس و آجیل و صدای زنگ موبایل و ویبره و پچ پچ و .... گند زدن به این نمایش .
واقعا دوس دارم بدونم آدمایی که هیج ربطی به تئاتر ندارن، مجبورن تئاتر ببینن؟
خیلیا در فضای مجازی و صفحات اینستای بازیگرا، تبلیغ تئاتر رو میبینن و بدون پیش زمینه ای درباره بایدها و نبایدهای تئاتر دیدن میان به دیدن نمایش. برای همین، ابتدا واقعا اطلاعی ندارن درباره این مسائل و کم کم باید آشنا بشن.
. دیشب زمان اجرای زندانی خ دوم، کنار من خانوم و آقایی با پسر 5ساله شون اومده بودن. در تمام طول اجرا بچه بی قراری میکرد. دائم باهاش حرف میزدن که آروم بشه و خوراکی میدادن بهش.
ردیف اول هم بودن. و واقعا پچ پچ و صداهاشون ازار دهنده بود.
تبلیغ رو در اینستای بازیگر دیده بودن و اومده بودن و اصلا اطلاعی نداشتن که نباید بچه بیارن. عجیبه که مسوولین سالن هم بهشون تذکر ندادن
مقصر گروه اجرایی هست.... تبلیغ میکنن ولی به شکل اربابانی که از روی صدقه یا شفقت به ما رعیت بخت برگشته اجازه دیدن نمایششون رو میدن....بهمین دلیل هست که سختشون هست دو خط توضیح بدن که مثلا ژانر نمایش چی هست یا کدام دسته از مخاطبین رو هدف گرفته و مهمتر آداب تاتر دیدن رو برای کسانی که اولینبارشون هست توضیح بدن.....
ممکنه من یا شما بتونیم مثلا یه کتاب تخصصی یه رشته رو خودجوش! بخونیم و یاد بگیریم اما این استانداردش نیست و احتیاج به مدرس داره....در مورد تاتر دیدن هم بعضی ها لازم هست بشون تفاوتهای حضور در سالن تاتر و سینما رو آموزش داد
اگه به من باشه که تو سالن سینما هم باید سکوت مطلق باشه اما استاندارد جهانی سینما با پاپکورن و.... گره خورده
علاوه بر همه ی این ها جناب دانش عزیز، هر آدم با کمترین بهره هوشی و شناخت از تئاتر و نمایش و نمایش دیدن... بالاخره وسط اجرا حداقل بعد از چپ چپ نگاه کردن های این و اون می فهمه که باید بی خیال و چیپس و پفکش بشه... نه اینکه تا دقیقه آخر اصرار در باز کردن بسته های خوراکی جدید داشته باشه! این دیگه فراتر از آموزش و فرهنگ سازی و غیره است. این مستقیما برمی گرده به شعور نداشته.
حدیث جان جایگاه E بودید دیشب؟ من جایگاه A بودم و در جایگاه E ردیف اول پسربچه ای با پدر و مادرش بود که همینطور که شما گفتید مدام با پدرش صحبت میکرد، مادرش که کلا کاری با بچه نداشت . اتفاقا در جایگاه ما هم بغل دستیم که دختر و پسری بودند مدام باهم صحبت میکردند، نگاه و تذکر هم فایده ای نداشت ، پشت سریم هم 2تا دختر بودند که اون ها هم همینطور بودند ، چند بار تذکر دادم فایده ای نداشت تا بالاخره بغل دستی ها هم شاکی شدند و دسته جمعی مجبور شدیم بهشون اعتراض کنیم، اما بیشتر لج کردند و تقریبا نیم ساعت اخر نمایش نفهمیدم چی شد. متاسفانه این مشکل در تیاترهایی که تم طنز دارند بیشتر هست . به نظرم همانطور که ابتدای نمایش اعلام میکنند که گوش ها خاموش باشه و عکس گرفته نشه لازمه صحبت نکردن راهم بیان کنند.یادمه در نمایش صد درصد(ردیف 4 سالن استادناظرزاده) هم کنار دستیم مدام گوشیش زنگ میخورد ، سایلنت بود اما فلش زنگ گوشیش روشن بود و نورش خیلی اذیت میکرد جدا از اون تماس ها را هم پاسخ میداد!!! تماس سوم ازش خواهش کردم گوشیشو خاموش کنه یا بذاره توکیفش چون فلشش هم اذیت میکرد ، خیلی عصانی برگشت بهم گفت : خوب زنگ میخوره چیکارکنم؟! گفتم معمولا حین نمایش گوشیو خاموش میکنن گفت مرسی منتظر بودم شما بگید!
بله celine جان دقیقا همونجا بودم :)
مامانش مسوول خوراکی دادن بود، پدر مسوول حرف زدن و سرگرم کردنش :))
منم چند بار با اشاره ازشون خواهش کردم ساکت باشن. یه بارم موقع تعویض صحنه گفتم سکوت لطفا. ولی دریغ!
سمت شمام پس حسابی سرو صدا بود. ای بابا. واقعا تمرکز و توجه سخت میشه اینجور مواقع
نمایشنامه یاسمینا رضا چیزی فراتر از شاهکار است. خیلی خوشحال شدم که تونستم این نمایش رو روی صحنه ببینم. در کل نمایش قابل قبولی بود. و رفته رفته روند کار بهتر شد. هر چند انتظار بالاتری از داریوش فرهنگ داشتم و به نظرم اشتباهات مکرری در ادای دیالوگ ها داشتند (که انگار از تمرین کم ناشی می شد) اما باز هم دیدن یکی از با سابقه های تئاتر روی صحنه لطف بزرگی بود. امیدی روحانی مسلط بود و شبیه خودش را بازی کرد. هر چند معتقدم بیان و صدای ایشان چندان مناسب بازی روی صحنه نیست. محسن حسینی عالی بود. بدون اشتباه و دقیق. در کل هم بیشتر از دو بازیکر دیگر تونست خودش رو تا پایان نمایش ثابت کنه.
من نمیتونم بگم این نمایش رو دوست نداشتم.. متن جذاب و پر کششی بود. میشه گفت تا حد زیادی یک موقعیت دراماتیک خلق شد. (چیزی که در اکثر نمایش های الان نمی بینیم) دکور خیلی خوب کار شده بود و موسیقی زنده کمک زیادی به فضاسازی کرد. اما نقطه ضعف اصلی که باعث میشه من دو ستاره به نمایش بدم، خرده پیرنگ های زیاد متن بود که به نظرم خیلی هاشون نیازی نبود در این مدت زمان کم اجرا، وارد متن بشن و بدون پرداخت خیلی سریع هم از روشون رد شد. خط اصلی و یکی دو تا ماجرای فرعی به اندازه کافی پرکشش بود و جای کار داشت که اگه تمرکز و پرداخت کافی روشون صورت می گرفت، به نظر من نمایش طراز اولی داشتیم.
به هرحال خسته نباشید میگم. منتظر کارهای دیگر آقای سروش هستم.
سلام. دوستانی که اظهار تعجب کرده بودن از اینکه تئاتر سر ساعت شروع شده، می خاستم بگم علتش اینه که جناب سرابی بعد از این نمایش، در سالن شماره 2 نمایش آن سوی آینه رو ساعت 8:30 اجرا می کنن که با توجه به اینکه می خان به اون نمایش هم برسن، تئاتر اول رو سر موقع شروع می کنن! جالب اینجاس که تماشاگران اون یکی تئاتر تو نظرات، از تاخیر در شروع اجرا گله کرده بودن!! :))
خانم درگاهى بسیار صداى رسایى دارند من کار قبلى ایشون نمایش سه خواهر رو هم دیدم صداى خاصى دارند من هم صدا و هم بازى ایشون رو بسیار دوست دارم و به نظرم بازیگر توانایى هستند هم در تصویر وهم تاتر و خیلى عجیبه بار اول در نمایش سه خواهر صداى خاص ایشون منو جذب کرد.البته با احترام به تمام دوستان عزیز هر کس نظر شخصى خودش رو داره.
به جرات می تونم بگم از سری ضعیف ترین و مبتدی ترین نمایش هایی بود که اخیرا دیدم. ضعف اصلی کار برمی گرده به بازی بازیگرا. نحوه ی ادای دیالوگ ها، حرکات بدن، نفس کشیدن، نگاه .... به شدت مصنوعی و در حد هنرجوهای تازه کار کلاس های بازیگریه. هر چند میشه گفت متن تا حدی جسورانه ست و جای کار داره. اما اجرای بسیار مبتدی (تقریبا از همه نظر) چیزی از ارزش های متن باقی نمیذاره! هنوز نتونستم علت تعریف و نظرات به شدت مثبت دوستانی رو که قبلا (و به طرز عجیبی در 3 روز اول اجرا!) اینجا کامنت گذاشتن رو درک کنم. امیدوارم علت اصلی صرف تبلیغات نباشه.
سلام و عرض احترام
من به عنوان نویسنده اثر لازم دونستم از مخاطبمون دفاع کنم. شما محبت کردین و اثر ما نقد کردین و نظرتون قابل احترامه. ولی اگر کسی تعریفی از کار ما کرده صرفا نظر شخصیش رو گفته و قطعا اگر نظری موافق نظر ما نبود نباید بگیم سیاستی پشتشه.
سپاس که به تماشای ما نشستید...
جناب آقای فرامرز تمام افرادی که تعریف کردن اکانت های یک روزه بودن یعنی اکانت هایی که صرفا ساخته شدن که از این تیاتر تعاریف کنن.من این تیاتر و ندیدم ولی این رویه اکانتهای یک روزه خیلی وقته تو تیوال نخ نما شده و فقط اثر سو داره .
خدا رو واقعا شکر که مخاطبای تئاتر ما به جایگاهی از نقد رسیدن که بدون دیدن اثر نقد ساختاری و مفهومی روی کار انجام میدن.
قطعا فرمایشتون متینه ولی اینکه دوستانی کار رو نبینن و کا رو نقد کنن هم به شدت نخ نما شده بانو.
از شما هم سپاسگزارم از اینکه کار مارو ندیدین ولی راجع بهش نظر دادین.
اگر از مافیای موجود خبر داشتین به این شدت کارهای خصئصی رو ندیده تخریب نمیکردین.
بنده از خانم ارسلانی سپاسگزارم که وقت گذاشتن اومدن کار ما رو دیدن و بابت ایکه کار سلیقه شون نبود و وقتشون گرفته شد ازشون عذر میخوام ولی نظر شما که کار رو هنوز ندید و نظر هم میدید قابل تامله
آقای فرامرز عزیز شما متوجه اصل حرف خانم رستمی شُدید؟!دارن از اکانتهای یکروزه حرف میزنند نه کار شما برادر من!!این اکانتهای یک روزه مشکل امروز و دیروز کاربران تیوال نیست،تو تمام این چند سال که بنده در تیوال عضوم این مشکل بوده.شما خودت رو بذار جای منِ مخاطب:یهو از خواب پا میشی میبینی ده تا کامنت تقریباً یکسان در تعریف و تمجید از یک نمایش نوشته شده!!سر به پروفایلها میزنی میبینی اکانت برای همین ساخته شده اصلاً!!خب چه برداشتی میکنی؟!
جناب فدایی بزرگوار و محترم . آیا شما اطمینان 100% دارید یا روی تجربه صحبت میکنید . بعید میدونم 100% اطمینان داشته یاشید و روی تجربه تون فرمایش میکنید ولی خود من به شخصه اگه این سیاست رو طراحی میکردم به 4و5 نظر اکتفا نمیکردم قربان . 20 تا اکانت میساختم. چون این کار عبث کاملا سو تبلیغه.
شخصا اصرار عجیبی دارم که حتما به تماشای نمایش های اقتباسی از نویسندگان بزرگ برم. با اینکه قبلش هم انتظار خاصی در خودم به وجود نمیارم، اما حداقل امیدوارم چیزی ببینم که ادای دینی به متن باشه. متاسفانه در طول یک سال گذشته به جز نمایش جنون در ساعت 4:48 (اثر سارا کین) که در خانه تئاتر اجرا شد، باقی اقتباسی های که دیدم به شدت ضعیف و در واقع بی آبرویی محض بودند. نمایش هایی که سعی کردند شاهکارهایی از نویسندگان بزرگی مثل چخوف و ایبسن را اجرا کنند و تا حد زیادی ناموفق بودند. حالا هم برشت! به نظر می رسه بیشتر از اینکه قضیه اجرای متن برشتی باشه، ادای دین شاگردی به استادش بوده و در مناسباتی تئاتری همین مرز و کف زدن شاگردها برای استاد به اتمام می رسه... در واقع تنها نقطه ی قوت نمایش هم که به مدت 1 ساعت و 40 دقیقه اون رو سرپا نگه می داره، همون ترجمه خوب و وفاداره استاده. و نقطه ی ضعف هم همین بس که بیان و لحن بازیگران به جز نقش بربرینی با (بازی امیر مولوی) که تا حدی سعی کرد که به بیان در اجرای صحنه ای و تئاتر یک اثر خارجی نزدیک باشه، لحن و زبان باقی بازیگران چیزی در حد سریال های کمدی تلویزیونی ایران و در خیلی از مواقع آزاردهنده و غیرباورپذیر بود! بماند اشتباهات لپی بسیاری که در طول نمایش تقریبا از تمام بازیگران شنیده شد که میشه گذاشت به پای شب های اول و عدم تسلط کافی! در انتها هم تلاش کارگردان برای نجات اثرش توسط وام گیری از شهرت و فضلیت استاد از نظر من کار به جایی نمی بره!
در آخر تنها دیالوگ درخور نمایش رو یادآور میشم که : "حالیت نیست؟؟! داریم برشت کار میکنیما!!"
من هم سال گذشته اجرایی از نمایشنامه جنون در 4:48 دیدم که توسط یک گروه از کشور گرجستان اجرا شد و بنظرم بهترین اثر خارجی در جشنواره پارسال بود. حیف که چندان دیده نشد
در آوریل ۱۹۰۴، چخوف، در نامهای به همسرش الگا مینویسد: «....نمیروویچ دانچنکو و استانیسلاوسکی، در نمایشنامه من چیزی پیدا کردهاند که مطلقاً به آنچه من نوشتهام شباهتی ندارد، و من شرط میبندم که هیچکدام از آنها، برای یکبار هم که شده، نمایشنامه مرا با شیفتگی، تا به آخر نخواندهاست. مرا ببخش، اما به شما اطمینان میدهم که این عین حقیقت است...»
جالبه امروز هم همین اختلاف در برداشت از اثار چخوف هست چخوف خیلی از اثار خود را کمدی میدونست اگر اشتباه؛نکنم این جملات بر میگرده به باغ البالو یا مرغ دریایی واختلافی که با استانیسلاوسکی داشت.