در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فرزاد جعفریان درباره کنسرت-نمایش یرما: به شخصه تئاتری که داستان و خط سیر داشته باشه رو دوست دارم ! ولی بجز او
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:40:43
فرزاد جعفریان (farzad_pt2009)
درباره کنسرت-نمایش یرما i
به شخصه تئاتری که داستان و خط سیر داشته باشه رو دوست دارم ! ولی بجز اون یه پالسی چیزی هم باید ازش بهم برسه که هدفش رو برام مشخص کنه و وقتی اون ... دیدن ادامه ›› رو نگیرم بهم میریزم ! حالا یا ایراد از گیرنده های من بوده یا از نمایش

درکل پروژه ی پر زحمت و کار شده ای بود با موزیک دلچسب اسپانیایی ، گیتار فلامینگو و صداهای خش دار و کوبه های گوش نواز ولی متنش منو آزار داد ! نتونستم بفهمم یرما اصن شوهرش رو دوست داره یا نه ؟ اگه دوست نداره و به زور پدر ازدواج کرده پس چرا اول کار انقدر ابراز عشق و علاقه میکنه و میگه من خوشحال ترین عروس در روز ازدواجم بودم ، باردار نشدنش از نداشتن رابطه بوده کما اینکه یکجا از آکبند موندن تخت خواب بعد از سه سال صحبت میکنه یا مشکل دیگه ای ؟ اصلن دنبال عشق و یار واقعی یه یا فقط دنبال بچه دار شدنه ؟ و در آخر وقتی همسرش تسلیم وفاداریش میشه و اون رو به سمت خودش میخونه چرا خفه ش میکنه و فریاد میزنه من پسرم رو کشتم ؟؟؟؟؟ (این شاید برای کسی که اصل کار رو خونده ملموس باشه ولی کسی که پیش زمینه ذهنی نداشته باشه گیج میشه )
همسر یرما هم که معلوم نبود اصلن دردش چیه که تو سه سال ازدواج کلی لاغر شده و از یرما هم فراری یه مگه اون هم به زور پدر ازدواج کرده بوده ؟ اگه با علاقه ازدواج کرده بوده پس این رفتارش چیه ؟ یرما که عنوان میکنه من حاضرم تمام عمر خونه نشین باشم به شرط اینکه محبت تو رو تجربه کنم پس مشکل عدم توجهش به یرما تو چیه ؟ گیریم به زور و بخاطر پر اهمیت بودن حرف مردم ازدواج کرده خب با همون فرمون بره جلو و برای بریدن حرفهای مردم بچه دارم بشه که زندگیش به آرامش میرسه و خودشم سر فرصت بره سراغ کار و مال اندوزیش این منطقی تره تا تبدیل شدنش به اسطوره ی پارادوکس !

در کل من از آمیزه ی تثاتر و اکت و موزیک بسیار لذت بردم ولی این ابهامات هم برام موند

عرض درود و خسته نباشید دارم خدمت تمام بازیگران و عوامل

پ ن : تو متون اسپانیایی هم انقدر تاکید رو ناموس و ناموس پرستی وجود داره ؟
پ ن 2 : شبا میرم تو هشتی خونه پابرهنه قدم میزنم هم ملموس نبود واسم حداقل درکنار شنیدن آواز اسپانیایی ..