«در جنگها همیشه مردان میمیرند و زنان، فرزندان دشمن خود را به دنیا میآورند.» _چنگیزخان.
اجتناب از جنگ، در طول تاریخ، محال بهنظر میرسد. در عصر کهن، این حداقل چیزی بود که نفس مردانه را راضی میکرد و در عصر جدید، سیاستمداران، از میل به قدرتنمایی و هیجانات بشر، در راستای اهداف مختلفی از جمله بیرونکشیدن اقتصاد از رکود، نهایت استفاده را بردهاند. همان سیاستمدارانی که کمترین آسیب را از این آفت شوم میبرند. اما زخمهای جنگ برای افراد بیگناه، التیامناپذیر است. گزارشهای تکاندهندهای از تجاوز جنسی در جنگ بینالملل دوم به دو میلیون زن آلمانی توسط متفقین (روسها و انگلیسیها)، دویستهزار زن چینی و کرهای توسط ارتش ژاپن و بیستهزار زن بوسنیایی توسط سربازان صرب اخیراً ثبت شده است. زنان کشور مغلوب، اسیر گشته، به بردگی و روسپیگری اجباری تن میدادند. اغلب این تجاوزات، یک حربهٔ جنگی برای ایجاد رعب و وحشت و زودتر به زانو درآوردنِ حریف محسوب میشد. آنچه بر جای میماند، نابودیِ عزتنفس زنی بود که بهجای داشتنِ یک خانوادهٔ خوشبخت در کنار همسر و فرزندان، ثمرهٔ دشمن را بر دامان خود میدید.
بهار محمودزاده در این کار، سراغ ایدهٔ جسورانهای رفته است؛ لکن در متن، کمی محافظهکاری به چشم میخورد. بهشخصه معتقدم این سوژه در مدیوم سینما بهتر و اثرگذارتر ساخته و پرداخته میشود اما در تئاتر، برای نمایش قدرت تخریب و آثار شوم جنگ، کارگردانیِ بسیار قوی و خلاقانه میطلبد. شبنم قلیخانی مثل همیشه خوب و الهه شاهپرست بازی روانی به نمایش گذاشته، اما مهدی ماهانی با اجرای سرد و کسلکنندهاش شاید گزینهٔ مناسبی برای نقش مورد نظر نبود. از جمله کارهاییست که از نور و صدای امواج دریا و موسیقی، بسیار بجا و اثرگذار استفاده شده است. خوشبختانه از ناسزا و دیالوگهای زشت و شوخیهای سخیف هم در این اثر خبری نیست و برای تماشا کنار خانواده مناسب است. سخن آخر، برای علاقمندان تئاتر که تمایل دارند در کنار تمام آثاری که با استفاده از جلوههای بصری و ساز و آواز و رقص و بزنوبکوب جلب مخاطب میکنند، این نمایش، در ساحت اندیشه و تأمل و جزو کارهای شریف حوزهٔ تئاتر است.