در ستایشِ اصالت و بلندشدن دود از کنده"
-------
تجربه تماشای فیلم "فِراری"، تازهترین ساخته استاد علیرضا داوودنژاد در جشنواره فیلم فجر، برای منی که اتفاقا هیچ شناختی از ماشین ها ندارم، همراه با حس عجیبی بود. داستان گلنار، دختر 17 ساله گیلانی که برای دیدن ماشین فِراری 9.5 میلیاردی که از آن تنها یک عدد در کشور وجود دارد، از خانه در فومن فرار میکند و به تهران میآید و در این وسط با یک راننده تاکسی پیکان به اسم آقا نادر آشنا میشود و از آنجا با هم، سفر اودیسهوار خود را در این شهر غریب و درندشت برای یافتن این گمشده/معشوق خود آغاز میکنند. و شاهکار فیلم همین است که آن ماشین را به جایگاه قدیسوار یک معشوق بالا میبرد. چشمان گلنار، وقتی از عشقاش به فِراری حرف میزند، چشمان مش حسن را و نقل گاو اش به یادم آورد و حالا گلنار.
و این قصه غریب را علیرضا داوودنژاد- این جوان 63 ساله- روایت کرده است. او که "اصیل" است و خودش است و شبیه همان کسیاست که باید باشد. او که "نیاز" و "کلاس هنرپیشگی" را با آن روح و بوی مستکننده زندگی در ثانیه به ثانیهشان ساخته بود و حالا این روح را در چشمان گلنارِ17 ساله دمیده که به دنبال چیزی- که شاید نباشد- زندگی را بر قماری میگذارد که شاید خود نداند پایانش چیست. این قصه را او میتواند روایت کند که میداند اشیا، مکانها، معانی و چیزهای غیرجانداری در زندگی هر فرد هستند که "زندگی" را جان میبخشند و در تاریکیها، به کمکت میآیند. فکر میکنم که اکثرمان یک فِراری در زندگیمان داریم که از دیدنش، مثل گلنار، چشمانمان برق بزند و اینطور به مرحله جنون نزدیکمان کند.
درود بر شرف شما استاد گرامی، جناب
... دیدن ادامه ››
آقای داوودنژاد که "زندگی" را انقدر جانانه روایت میکنید و هنوز که هنوز است، قهرمانِ خودید. دیدن اسم شما بر روی پرده، به ساعات من ارج و قربی داد.
-------
"فراری" این روزها بعد از 2 سال بالاخره اکران شده است.
اگر فرصتی داشتید حتما تماشا کنید...