تیاتر عکس سفید به خوبی نوعی آونگونی حاصل از نوعی انتخاب رو که نمیتونه بر واقعیت های جاری جامعه که حاصل عرف و سنت و قوانین حاکم هست غلبه کنه به تماشاگر نشون میده.
اگرچه جنس شخصیت ها رو خیلی دوست نداشتم و ترجیح میدادم شکل دیگه ای طراحی و برسی میشدند،و حتی شرایط پیچیده حاکم بر رابطه انها باز تر هم میشد؛ اما در انتخاب و پیشبرد قصه و روایت از منظر انتخاب شده شان نسبتا موفق بودند.
و در نهایت واقعگرایانه ترین پایان تقریبا تمام کاستی و اغماض های طی روایت را پوشاند و تاثیر بسیار ملموسی رو داشت.
دوشخصیت حاضر بر صحنه هر آنچه که متن و کارگردان از ایشان خواسته بود را فکر کنم به نحو احسن ارائه دادند.
من مصاحبه باآقای اخگر رو که خود تیوال گذارده بود پیش از دیدن تیاتر گوش دادم در این نمایش جز یکی دو جمله از صدای بازیگر سوم که فقط صدایش حضور دارد در هیچ دیالوگ و مضمونی اشاره ای به تغییر لحظه به لحظه بافت وفضای شهرمون نمیشه. تمرکز ۱۰۰% قضیه بر رابطه و گفت و گوها ست. فقط و فقط نوع رابطه و نوع مشکلات که مثل بیماری در حال رشد هستند و هر دو نفر بی خبر از جدی بودن آنها...
وضع وخیم شعور برخی تماشاگران حاضر تو سالن که بلند جفنگ بین خودشان میگفتند و هار ها می خندیدند و از اول تا آخر گوشی روشن تو سالن تحمل شدند منو مدام به این فکر می انداخت که کاش آقای پسیانی بودند و این ولشدگان کم فهم و شعور و وقیح رو به سبک آشنای خودشون شیر فهم میکردند...