نگاهی به نمایش «حذفیات» و روانکاوی اضطراب در متن و اجرای آن:
میان جشن های بی تولد!
نمایش اضطراب به نویسندگی و کارگردانی مهدی ضیا چمنی، یک تجربه مناسب از ورود به متن های روانشناسی و روانکاوی است؛ تجربه ای که هم در زمان اجرای نمایش و هم به مدد دیالوگ ها و ارجاعات علمی می تواند تمرین و بازاندیشی از آموزه های ژاک لکان در باب اضطراب و تداعی اضطراب و انقیاد روانی باشد.
سطح نخست " تداعی اضطراب" در متن و اجراء با آوای گفتار آغاز می شود؛ آوای گفتاری که مواجهه را با تمام نشانگان برسازی می کند و با لحاظ تنها نشستن دختر نوجوان با نیم رخ نسبت به تماشاگر می تواند مرز بازی و ادراک را در چند لایه بصورت قابل تفکیک و در عین حال با یک دیالکتیک زبانی و معنایی برای مخاطب
... دیدن ادامه ››
ترسیم کند.
با ارجاعات روانکاوانه به سمینار ژاک لکان و " اضطراب در دام دال ها " تداعی مساله می تواند با همین نیم رخ و انتظار حدود دو دقیقه ای پرده اول آغاز بشود و نمودار میان اختگی-کامیابی با غایب بودن بازیگر مقابل دختر نخستین اشاره به دال را بیان کند:
« او از من چه می خواهد ؟ - ? Que me veut Il»
ورود و طرح با تاکید و اگزجره متوسط روی بیان کلمه « نبود ...» بسط پیرنگ و ارتباط دال اضطراب را با موقعیت مکانی و زمانی مرتبط می کند.
تاکید مادر روی دو عبارت «نیست ...» و « نبود ...» افزون بر سطح نخست تداعی اضطراب، در عین حال ابهام مفهومی مورد نیاز برای متن و درگیر کردن بیشتر ذهن مخاطب را نیز فراهم می کند که به یک معنا می تواند " ابهام مفهومی درباره خانه " باشد؛ به مثابه اینکه مادر در اتاق به دنبال چیزی - شارژر موبایل – می گردد و اتاق یا خانه آنچنان برایش ناآشناست که ناگزیر، از دخترش که با مانتو و لباس مدرسه در انتظار نشسته درباره آن چیز بپرسد. به جرات می توان گفت تمام صحنه های بعدی و کم و زیاد شدن دیالوگ ها معطوف به تاکید روی همین " نبودن" می شود که در دلالت پرده اول ناظر به شارژر برای موبایل شیماست، اما در ارجاعات معنایی به خود شیما و همین طور به مادر شیما بازمی گردد.
اشاره به «نبودن» در سطح نخست متن در واقع نخستین نشانه از بروز "ناخودآگاه ها " است و عطف به آن، اشارات به رویاها و لغزش های زبانی در نمودار پیچیده ناخودآگاه مادر و دختر بیان می شوند، اما همین اشارات در کم و زیاد شدن عبارات گفتگو و لحن نمودار محیط و موقعیت برابر سوژه، او را در یک منحنی میان بازداری تا مانع شدن قرار داده و آهنگ کلام و تاکیدهای شیما طی پرده های دوم تا پنجم این سطوح را بسط می دهند تا از چند منظره متفاوت اختگی و انقیاد روانی مادر و دختر در رهیافت لکان را نشان دهند.
افزون بر این اشاره به خانه و اتاقی که به رغم حضور دختر و مادر، تا حدی برای مادر ناآشنا است می تواند غیرمتعارف بودن در زندگی و شخصیت را در الگوی عدم خودمختاری سوژه نشان بدهد: «غیرمتعارف بعنوان چیزی " سری Heimliche " تعریف می شود، غیر متعارف در خانه "Heim" ساکن و بی حرکت می ماند ... اگر این کلمه در تجربه انسانی معنایی داشته باشد به معنی منزل انسان یعنی خانه اوست. ممکن است هر معنی فرعی را که دوست داشته باشید به این کلمه بدهید، انسان خانه اش را جایی در دیگری می یابد، که فراتر از تصویری قرار دارد که ساخته ایم. این مکان، نشانگر فقدانی است که در آن قرار داریم. با این فرض که خود را آنچه هست نشان می دهد ...». این اشاره به ناآشنایی وعدم خودمختاری هر دو سوژه تا پرده ششم که اشارات زبانی و مستقیم مادر به زندگی و تحدید خودآگاه به ناخودآگاه و عوارض بالینی انقیاد روانی در دختر به شکل صریح بیان می شوند، نقطه عزیمت برای مرور چرایی رابطه مادر و فرزندی است که گویی برای هم ناآشنا و غریبه هستند.
سطح نخست متن حذفیات بدین ترتیب اگر یک روزنه با رویکرد سایکو در مسائل روانکاوی نوجوان در خانواده باشد، با ارجاعات برون متنی دیالوگ ها سطح دوم متن و اجرای «حذفیات» به یک نقد عمومی تر و اجتماعی مواجهه با مسائل نوجوانان و تاکید فراگیر روی بازداری و مانع شدن نسبت به نوجوانان و جوانان به شکلی ملایم تر و ضمنی تر مورد اشاره قرار می گیرد. از جمله این اشارات ضمنی که بیشتر داوری را به مخاطب سپرده اند، نخست نوع مواجهه شیما و معرفی کیانوش به مادر است و دیگری اشاره انتقادی مادر نسبت به نوع تصور و نماد ذهنی دختر ازجزییات زندگی با یک آدم در سن و سال بسیار بالاتر از خود که هر دو سطح زندگی شخصی مادر و دختر و انقیاد این دو را می توانند تا مناسبات و قالب ریزی های اجتماعی خارج از خود بسط بدهند و یک نمودار دیگر در جهت دهی جبری و بازداری بر دو شخصیت را نیز نشان بدهند.
برای یادآوری نسبت انقیاد در زبان و دلالت با تحدید بروز و فردیت یادآوری دیگری از لکان مفید در ترسیم میل می تواند جهت گیری بروز ناخودآگاه در زبان و دلالت ها را بیشتر توضیح بدهد. میل «Desire» در امر نمادین جای می گیرد که ساختاری از زبان و دلالت ها می توانند تصویر آن را برسازی کنند و در عین حال اشاره به میل یا ساحت فردی مس تواند مجاز از اراده بودن «Being» در عرصه معنایی باشد که در یک جهت دهی جبری منتج به کمبود و تحدید می شود. کمبود و تحدید بروز برای جهات مختلف شخصیت یک نوجوان می تواند بروزهای ناخودآگاه و واکنشی را گسترش بدهد و به مثابه اشاره لکان به الگو و نمودار توضیح کمبود، پناه بردن به رویا و خیالپردازی افراطی را نیز مشخص کند:
«این کمبود به میل جهت و قطبیت می دهد و برای میل کارکرد اغواگری دارد. در نتیجه میل به سادگی پنهان نمی شود، اما با غایب بودن ارتباط پیدا می کند. این غیاب امکان ظهور نیز هست که با حضوری که در جای دیگری ست کنترل می شود. این حضور غیاب را به دقت کنترل می کند، اما این کار را از موقعیتی انجام می دهد که برای سوژه قابل فهم نیست... حضور مورد پرسش همان حضور a است یعنی ابژه در عملکردی که در خیالپردازی به انجام می رساند».
در بازی و گفتار شیما، مهم ترین ارجاع به ابعاد این بروز در گفتاری است که او از تمایل ش برای صحبت کردن درباره خود و خارج شدن از انقیاد تحمیل شده دفاع می کند و تلاش دارد به طور ضمنی به مادر یادآوری کند کیانوش جای خالی و یک خلاء مهم را برای او پر کرده تا میان حضور و غیبت میل به بودن در نقطه ای بهتر قرار بگیرد، نقطه ای که البته بیشتر متمایل به ناخودآگاه شیماست تا نتیجه یک جهت گیری خودآگاه و بیشتر بسان واکنشی به حدف شدن از زندگی پدر و مادرش بوده است:
«دوست داری شب ها تا صبح بنشینیم با هم صحبت کنیم تو از خودت بگی، من از خودم بگم ؟! ...».
تاثیر دوگانه غیاب و بروز ناخودآگاه در دو جمله از گفتار مادر در پرده پایانی بیشتر برجسته می شوند تا نشانگان بحران در دختر البته بیشتر با دلالت های زبانی به مخاطب یادآوری شوند:
«تو خودت هم نمیدونی چرا گریه می کنی!؟ ...»
«مامانی میدونه تو هر وقت میری حموم باید در حموم باز بمونه چون تو وقتی جای بسته گیر میفتی احساس خفه گی میکنی؟...»
گفتار مادر، اشاره به رفتارها و قطبیت در شکل دادن به خیالپردازی و همین طور صدمه دیدن احساس امنیت - با بروز مشخص احساس خفه گی و فوبیای مکان بسته - در دختر است که به گمان او از دیده مادر بزرگ و پدر دختر به دور مانده است، اما خود مادر نیز گویی در نقطه ای خارج از مختصات زندگی دخترش قرار گرفته که متاثر از طلاق، نمی تواند منطقی و بی واسطه با متن زندگی دختر مواجه شود و در عوض، متاثر از " دیگری" غایب در ذهن خود به سمت مواجهه حسی-روانی با مسائل دختر و از جمله دختر با پدرش کشیده می شود که برای آن حتی توضیح منطقی ندارد!
استفاده از تکرار کلام و سکته گفتاری با آهنگ کلام در دیالوگ مادر، فضای اثر را در پرده های میانی به ابزورد نزدیک می کند و سطح سوم از متن را برای مخاطب از دل آشنایی با معناسازی در متون هارولد پینتر گسترش می دهد. مکانیسم دفاعی شیما در قالب بیان جملات دو پهلو و لحن گزنده متمایل به گریز از یکسو و علاوه بر آن، تاثیرپذیری از مناسبات و عوامل تحدید که دلالت های رفتاری و زبانی دختر و مادر را در نقطه تقابل قرار داده اند می تواند در پس زمینه ذهنی مخاطب «بازگشت به خانه» و همین طور «جشن تولد» را یادآوری کند. در این سطح سوم، ارجاع به از دست رفتن اصالت روابط انسانی و تهی شدن از اراده در مورد مادر و دختر در واقع ناشی از همان الگوی عدم خودمختاری سوژه نسبت به پیرامون و تقسیم تاثیرگذاری دال ها بر اضطراب و بی کنشی به مثابه فرورفتن در خود است. با استفاده از ارجاع در کلام مادر درباره عدم اعتماد به نفس شیما بسان پرهیز از جشن ها و نرقصیدن در حضور دیگران در عین تمایل شدید برای جلب توجه و تایید دیگران، مخاطب شیما را "میان جشن های بی تولد" می بیند که او را به سمت یافتن تکیه گاهی بیرون از خانواده سوق داده است.
سطح چهارم از زیرمتن «حذفیات» اما در بطن خانه و همان اشاره نخستین به "نبودن" قابل فهم می شود: خانه ای که مادر و دختر حاضر در آن نمی توانند از نظر عاطفی و روانی متصل و مرتبط با یکدیگر تعریف شوند و گویی، زمان و مجموعه رخدادهای خارج از تصمیم مادر و دختر در گذشته آن اکنون را در نقطه نگاه آنها به حجم سنگینی از ناخوشایندی ها گره می زند. این تصویر از انسان در موقعیت خانه با سکون زمان و ارجاع به خانه به مثابه برون داد و نتیجه زمان تحمیل شده به سوژه، تا حدی فضای نمایشنامه دایی وانیا از آنتوان چخوف را با یک ارجاع زیرمتن در خدمت بسط پیرنگ قرار می دهد.
مادر، همچون دایی وانیای میانسال گذر زمان را عامل سلب اراده و انقیاد خود می داند و در عین حال با گله و شکایتی متناظر به روان-رنجوری تلاش می کند با برجسته کردن نقش و به چالش کشیدن بروز دیگری، نوعی آرامش خاطر موقت را برای خود مهیا کند. میانه دو زمان و دو موقعیت ایستادن همچون وانیا، به مخاطب فرصت می دهد تا عدم تعادل مادر برای فهم و مواجهه با زندگی دخترش و میل برای وارد کردن کیانوش به خانه را عمیق تر و با دو لنز متفاوت دنبال کند؛ یکی لنز روحیات ناآرام و حرمان شدید مادر و دیگری مجموعه عوامل تاثیرپذیری مادر از انقیاد اجتماعی تحمیل شده به خود که کاملا معطوف و مرتبط به زمان قبل از شش پرده نمایش است، اما نتیجه و بروز آن در گفتار و نوع داوری مادر نسبت به همسر سابق و دخترش و همین طور نوع وابستگی شیما به کیانوش بروز پیدا می کند.
با آنچه اشاره شد، «حذفیات» به مدد قلم و کارگردانی مهدی ضیا چمنی می تواند یک تجربه خوب و قابل قبول برای ورود و مواجهه عمیق تر با روانکاوی باشد، بخصوص که نشان دادن و ارجاع به مساله دچار اغراق نمی شود و به جای غلطیدن به ورطه خواست زودگذر تماشاگر- متاثر از کلیشه های ذهنی و زبانی - می تواند به او تعریف و شکل موثق تری از گزاره ها را نشان بدهد. در همین امتداد باید به بازی قابل تحسین مهسا غفوریان در باور پذیر کردن آشفتگی، حرمان و تنش در چهره و بالاخره دقت در ادای دیالوگ های مادر نیز اشاره کرد که وجه انضمامی مادر شیما را به خوبی حفظ کرده است.