در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهرداد قانع درباره نمایش مالی سویینی: "یعنی وقتی بتونم ببینم این آدم ها رو همونقدری که الان دوست دارم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:58:25

"یعنی وقتی بتونم ببینم این آدم ها رو همونقدری که الان دوست دارم دوست خواهم داشت؟"

مالی سویینی دختری نابیناست که پدرش در اوان کودکی ... دیدن ادامه ›› به او آموخته بود که چگونه با بوییدن، شنیدن، لمس کردن و مزه کردن دنیای شخصی خود را بسازد و حسرت نبردن به خاطر نداشتنِ نعمتِ همه گیر دیدن را با زمزمه ی آهسته و پدرانه ی "باور کن به خاطر نابینایی چیز زیادی از دست نمیدی" ممکن سازد در ۳۲ سالگی با اصرار شوهرش فزانک (شاید برای هیجانی که برای فرانک دارد) و دکتر رایس (شاید برای بازگرداندن معنی به زندگی ای که با خیانت همسر زیبایش سالهاست که از آن تهیست) چمشش را با جراحی بینا می کند. این روشن شدن سوی چشم ها ابژه ها را برای مالی دگرگون می کند چرا که سوژه (مالی) دیگر سوژه ی پیش از بینایی نیست.
مالی اکنون برای مواجهه با دنیایی که دیگر برایش آن آشنای دیرین نیست و هم چون گذشته احساس "در خانه بودن" را به او نمی بخشد واکنشی جز اضطراب و احساس بیگانگی ندارد و این ها او را کم کم به سمت زوال روانی می برند.
از زمانی که خود من در تجربه ای مشابه قصد تجاوز به اصطلاح خیرخواهانه به حریم جهان متصور (مایا) یکی از عزیزانم را داشتم تا دنیای به زعم من نا واقعش را به مایای خودم تغییر دهم چندان نمی گذرد. تجربه ای که نتیجه اش برای من چیزی جز بدتر شدن آن چه بود نشد و دیدن مالی سویینی من رو به تجربه مشابه خودم بُرد.
گمونم بهتر است که به گفته ی شوپنهاور در ابتدای مهم ترین اثرش که "جهان تصور من است" توجه کنیم و بی واسطه نبودن فهم یکایکمون نسبت به پدیده ها را بپذیریم تا در برابر درستی و صحتِ باور ها و ارزش های مان فروتن تر باشیم تا اینگونه بیشتر و بیشتر پذیرای دگرباشی ها شویم و قبل از شروع تجاوز به دنیای دیگری امکان ناصحیح بودن دنیای خود را به پرسش کشیم.