بر خلاف گفتهی دوستانی که از نمایشنامه به عنوان نقطه قوت کار یاد کردهاند، به نظرم اتفاقا نمایشنامه نقطه ضعف اصلی بود. دیالوگها متاسفانه به جای پیشبردن درام، کارکردی بیش از لفاظی نداشتند. تعبیرها و جملاتی که شاید به تنهایی گوشنواز یا شاعرانه باشند، اما هیچ رابطهی ارگانیکی بینشون وجود نداره و کلیتی رو نمیسازند.
امتیازی به شخصیتپردازی هم نمیتونم بدم؛ چون با کاراکترهایی مواجه بودیم که هیچ نشانهای از گذشتهی پرتلاطم و دردناکشون در رفتار امروزشون دیده نمیشد. فلاشبک مربوط به هر کاراکتر به راحتی میتونست برای کاراکتر دیگهای نوشته بشه و آب از آب تکون نخوره.
اصرار نویسنده برای ندادن هیچ اطلاعاتی در دو سوم اول نمایشنامه و موکولکردن تمام گرهگشاییها به یک سوم پایانی متن، در عمل کار رو به متنی در ظاهر پیچیده ولی در واقع مبهم تبدیل کرده، که هرچند طراحی صحنه و اجرای قابل قبولی داره، اما در نهایت نمیشه دیدنش رو به کسی پیشنهاد کرد.