دیشب در اولین شب نمایش راز بقا شاهد هنرنمایی جوون هایی بودم که کار تیمی یه بی نظیری رو انجام دادند. تیکه های نمایشی فراوان با درون مایه کمیک و طنز دلچسب رو با اجراها ی روان و دوست داشتنی به نمایش گذاشتند و دلربایی کردند طوریکه ناخوداگاه چند بار در بین نمایش تماشاگران اونها رو تحسین کردند و براشون کف زدند. چند نمایش بلند هم بین کارها اجرا شد که راوی ماجراهای این روزهای دختران و پسران ماها هستند که راستش من به عنوان تماشاگر دهه پنجاهی نتونستم ارتباط خوبی با اونها برقرار کنم البته امیدوارم که دفعه بعد که نمایش رو میبینم برایم ملموس تَر بشه. برام استفاده از بازیگرها به عنوان درب ..دیوار.ساعت دیواری..دستشویی ..پوست حیوان وشاید خیلی نمادهای دیگه که من نفهمیدم جالب و خلاقانه بودند. از دیدن نمایش به اتفاق همسرم لذت فراوانی بردم دست همگی درد نکنه...منصور علوی زاده