نمایش خوبی بود و سعی شده بود قصه مصداقی برای روزگار ما باشد اما این حجم از منفینگری و فضای تاریک بدون هیچ روزنه امید و محول کردن بار تلخیها و اتفاقات ناخوشایند به دوش هر کس و هرچیز به غیر از خود و ناامیدی به تغییر آینده به مذاق من مخاطب خوشایند نبود و همین موضوع نتیجه نمایش را به نظر من به پوچ و پوچی سوق میداد.البته شاید حال و روز فعلی ما در نگارش این متن با این حجم از ناامیدی بیتاثیر و دور از انتظار نباشد اما ذات انسان به دنبال روشنایی و روزنه های امید میرود تا بتواند از چهاردیواری زندگی بیرون بیاید. ای کاش به زودی نه در صحنه نمایش بلکه در زندگیهای خود به باغ آلبالو سلام کنیم.