امشب این کار رو دیدم و به نظرم بسیار کار قابل احترامی بود ،اول از همه این که واقعا متن بسیار خوب و روان نوشته شده بود و واقعا اتفاق خوب این بود
... دیدن ادامه ››
که بعد از مدت ها من یه تاتر و یه متن ایرانی دیدم که از پیچش و آشفتگی ذهن نویسنده ی جوان (که به نظر من کاملا حقم دارن انقدر ذهن آشفته ای داشته باشن دانشجو های تاترمون به دلایل مشخص !) سربلند بیرون اومده بود و با یک فیلتر قوی و بسیار تمیز و یک دست و خوش ریتم شده بود ، البته میگم بسیار تمیز و خوش ریتم دلیلم این هستش که ما همه آشفتگی و کلافه گی و حتی بعضی مواقع نافهم بودن متن های کافگا رو میدونیم ولی خوشبختانه این اجرا و خصوصا این متن بسیار کار مخاطب رو در درک درست روند داستان هموار کرده بود.... بخش بعدی که بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار برای من خوشایند بود و شاید دلیل اصلی نوشتن این متن هم بود ساده بودن همه فهم بودن و پرهیز از یاوه گویی ، منم منم ، من بلدم ، منو ببین من باسوادم ، من کتاب زیاد خوندم و من یه خفن مدرن دادایستم بود !!!!! :دی !!!! که متاسفانه جدیدا توی تاتری های دانشجو و تازه (4،5 سال !!!)فارق التحصیل شده!!!! موج میزنه و معمولا شاهد کلاغی هستیم که میخواد ادای عقاب در بیاره!! در هر صورت این بخش بسیار برای من لذت بخش بود و حتی استفاده از المان های ساده و همه فهم بارها لبخند رو به لب من آورد ...از این حرفها گذشته مورد بعدی که بسیار من رو مجذوب خودش کرد در ابتدای نمایش و نور ها بود که به نظر من از عمق سالن بزرگ مولوی (که به نظر بسیاری از کارگردانها نقص سالن هست و خیلی از اجراها در قسمت وسط سالن فقط اتفاق میفته) به بهترین شکل استفاده شده بود و با فاگ نوری و خط های نوری شروع بسیار خوب و تصویر دل چسبی رو برای شروع کار نمایش داد و همون اول به قولی مشت اول و زد :دی و من با خودم همون موقع گفتم این کار باید خوب باشه ... یک نگته ی خوب دیگه که خیلی به نظرم جالب و هوشمندانه بود فاصله گذاریه کار بود که در دل خود کار بود کاملا ما رو از نمایش جدا نکرد ! بعد همه ی اون تلخی ها حضور عجیب منشی در اولین صحنه ی خظورش واقعا خستگیه طولانی بودن کار رو کم کرد !! (خیلی دوست دارم دلیل حرفمو شرح بدم ولی میترسم خیلی دیگه کارشونو لو بدم :دی ) خوب از اونجا که دوست ندارم یه متن تبلیغاتی نوشته باشم و میخوام صادق باشم مثل همه کارها بعضی المان ها هم من رو آزار داد واقعا ، اولین نکته ای که باعث رنجش من شد زیاد بودن طول موسیقی ها بود ! دقت کنید نمیگم موسیقی بد بود میگم بعضی جاها طولانی میشد ....!مثلا فرکانس بمی که باید خیلی زود تر ما رو از توهم شروع نمایش به داستان روزمرگی پرت میکرد و تنهامون میذاشت !! که متاسفانه انقدر باهامون اومد که شنیده شد و فضایی که ساخته بودو شست و برد !!!(توضیح بیشتر رو لازم نمیدونم چون فکر میکنم کار رو لو میده!! :دی نه این که تا اینجا لو نداده مثلا :دی) نکته ی بعدی انتقادم به شخص کارگردانان جوانمون هستش که هیچ وقت لباس رو جدی نگرفتن و نمیگیرن !! لباس ها نمیگم بد بود ولی کار واقعا توقع من رو بسیار بسیار بالا برده بود و با جدیت میگم که حیف این فضای یک پارچه و منظم ! رنگهای لباس ها همراهی نمیکرد و ... !!! خیلی جاها فضا ی کم رنگ و رنگ و رو رفته ی تصویر ذهنی من رو خراب میکرد و ریتم احساسی متن رو میشکست ( مشخصا رنگ شارپ زرد تو تصویری که من دوست داشتم قاضی رنگی رو فقط رنگی ببینم !!!) !! البته شاید این سلیقه ی من باشه نمیدونم ! و نکته ی بعدی ( پرانتز رو باز کنم به من مخاطب که کار خوبی دیدم ،، این که دکور گرونه و آی و داد ربطی نداره و دوست ندارم قبول کنم ) دکور کثیف اجرا شده بود، تمام !! البته از نرم بودن چرخ های دکور بسیار لذت بردم چون متاسفانه تو تاتر های بزرگ ما هم گویا صدای چرخ که رو اعصاب مخاطبه و فضارو نابود میکنه مهم نیست ! ولی از حق نگذریم دکور و مخصوصا درب بسیار ایده ی جذابی بود !! در پایان ببخشید زیاد نوشتم و من نویسنده ی به شدت بدی هستم :دی و تا به حال توی این سالها متنی رو داخل تیوال ننوشتم ولی این کار بعد از مدت ها یه شور عجیبی در من زنده کرد که حیف دیدم اگر شما رو دعوت نکنم به دیدن این کار ، تکرار میکنم دعوت! چون این کار کمرش به نظرم صاف بود و غرور داشت و نیازی به حمایت کسی نداشت !!!! سپاس که متن رو خوندید و امیدوارم که ... نمیدونم ، دمتون گرم که ارزش میذارید.