در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهروز سیفی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:40:21
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
واقعا متاسفم برای شمایی که اینچنین تبلیغ میکنید! !!!!صبح با این مسیج: شما یک اخطاریه دارید!! واقعا برای تبلیغاتتون متاسفم خجالت بکشید !
روز های آخر موفق شدم اجرای مولوی رو ببینم و واقعا باید بگم درجه یک بود
امیدوارم اجرای مجدد خوب و شلوغی داشته باشید
چند روز پیش این نمایش رو دیدم ولی متاسفانه به دلیل مشغله ی زیاد نتونستم نظرم رو بنویسم.
اولین چیزی که توی شروع نمایش خیلی نظرم رو جلب کرد استفاده ... دیدن ادامه ›› ی خیلی خیلی رو و نمایان از میکروفن دستی توی صحنه ی اول بود که اول منو گیج کرد ولی به نظرم خیلی جذاب اومد که بازیگر و به طبع کارگردان خیلی علنی از میکروفن استفاده کرد و میکروفن رو به ما نشون داد و برای من تداعی چاقو و این بود که خیلی علنی و بی پروا شخصیت داره کارشو میکنه و سایر کاراکتر ها هم دارن ازش حمایت میکنن! ولی متاسفانه کیفیت بد باندهای سالن (تقریبا تمام سالن های ما از وحدت تا همین سنگلج دیگه بانداشون جون کار کردن نداره گویا و دوستان به جای تعویض باندهای سالن ها دستشویی هارو باز سازی میکنن فقط!!!) خلاصه کیفیت باندها حسابی حالمو بد کرد که خوشبختانه موسیقیی که از بانها پخش میشد فقط صحنه ی اول و آخر بود ! با شروع نمایش اولین چیزی که خیلی برای من جذاب بود لباس ها بود که باز هم به جای کلیشه ای که جدیدن توی تیاتر ما مد شده و استفاده از پارچه های فوق بی کیفیت و در نتیجه لباس های خشک و خراب و سیاه سفید هستش ، لباس های این نمایش بسیار خوش رنگ و حداقل به چشم با کیفیت بود و خود لباس هم نقش کاملی داشت و جای بازی زیادی به بازیگران میداد که انصافا بازیگران هم خیلی خوب این موضوع رو درک کرده بودن و خیلی جالب از این لباس ها استفاده میکردن ، موضوع بعدی فرم حرکات بازیگران بود که ابتدا خیلی منو سر ذوق آورد چون خیلی خیلی شبیه نقاشی های ایرانی بود و این موضوع اول منو خیلی تحت تاثیر قرار داد (البته بعد که پشت بروشور رو خوندم فهمیدم کارگردان خیلی روی این موضوع تحقیق کرده و خود این موضوع که بدون دونستن و شناخت کارگردان تونست این حس رو القا کنه بسیار جذاب بود)موضوع بعدی که نظرم رو جلب کرد استفاده ی درست از امکانات سنگلج بود و صحنه ای که در عین خالی بودن بسیار کاربردی و پویا طراحی شده بود و میزانسنهای خطی که از همون ابتدا این نکته رو روشن کرد که ما قرارِ یک کار مدرن شده ی ایرانی و ارجینال رو ببینیم ، مثلا ابتدای نمایش وقتی بازیگرا از پرده ها خارج میشدن از نقششون درمیومدن و دوباره که وارد پرده ها میشدن همون پز و نقش رو دوباره حفظ میکردن که من اول فک کردم بازیگر نمیدونه ما میبینیمش ولی وقتی یه مقدار گذشت خود این حرکت برای من تبدیل شد به یه حرکت جذاب و حتی یه جور فاصله ی فکر شده ! خلاصه این کار برای منی تیاتر کم هم نمیبینم چندتا چیز خیلی باحال داشت اولش این که قناعت یه کار ایرانی رو بهم نشون داد و بعد این فکر رو تو سرم انداخت که شاید واقعا تیاتر ما اینه و مدرن شده ی تیاتر های ما باید از این نقطه ها شروع شه نه از اجرای ایرانیزه شده ی بکت و مکبث که معمولا کارای بی هویتی هم از آب درمیان ، خلاصه کار بسیار استوار و با هویت بود ولی از این ها گذشته نباید نقش بازیگرارو نا دیده گرفت به نظرم ، چون انصافا تو کل اجرا انقدر غرق در لحظات کار بودم که واقعا یادم رفته بود این یه تیاتر و بازیگرا دارن بازی میکنن ! برای مثال کاراکتر تمبک زن با لباس زورخانه و عینک آفتابی حسابی منو یاد پاپ آرتهای خسرو حسن زاده انداخت و به قدری تمیز روی حرکات و ضرب های کار کرده بود که یکی از جذابیت های کار شده بود ! بازیگر کچلک به نظر من شاهکار نمایش بود ، در حدی کاراکتر قوی ساخته بود که توی تمام صحنه ها حضورش نقطه ی عطف صحنه ها شده بود انقدر روی ریزه کاریهای شخصیت کار کرده بود حتی یک ثانیه هم مخاطب رو رها نمیکرد واقعا (نمیخوام بیشتر توضیح بدم چون نمایش هنوز در حال اجراست و فکر میکنم باید دید این اجرارو) کاراکتر بعدی کاراکتر همه کاره ی کاخ بود ،با بازی فکر میکنم کتایون سالکی، که لهجه و بازیه خیلی خیلی مسلطی داشت مخصوصا توی صحنه هایی که باید شاه رو نگه میداشت که نیوفته ، واقعا هماهنگی عالی بود و ریتمایی که ساخته میشد هم بسیار جالب درومده بود ، شیرین زبونیه شاه هم به نوبه ی خودش خیلی به صحنه ها کمک میکرد ، همه میزانسن ها به نظرم یه جور نقاشیه ایرانی بود با مفاهیم ساده ی ایرانی مثل امضا کردن نامه ی قتل بعد نماز با اشک ... البته که ۵دقیقه ی آخر اجرا سیستم های گرمایشی سالن خاموش شد و تازه ما فهمیدیم چه نویز وحشتناکی رو داشتیم تا اینجای کار میشنیدیم ، من واقعا نمیدونم مسولین سالن ها سالی چندتا اجرا تو سالنشون میبینن ویا چیزی راجع به صدا میدونن یا نه ولی قطعا اگر میدونستن سیستم گرمایش حافظ و سنگلج اینها نبود بانها و اسپیکرها هم بهترکار میکرد! خلاصه که ببخشید اگر زیاد و بد نوشتم بذارید رو این حساب که من نه نویسنده و نه منتقد هستم و صرفا بعد از دیدن کار انقدر خوشم اومد و ذوق کردم که اولا حیفم اومد تو صفحه ای مثل این که حالا حالاها میمونه نگم کار چقدر خوب بود و این که امیدوار هنرمندای واقعیمون و هنرمندای جوونمون و گروه های نوپا یه مقدار بحث تبلیغات و مارکتینگشون رو جدیتر بگیرن تا کاراهای خیلی خیلی خوبی مثل این پروپیمون تر برن چون به نظر من وقتی یه هنری خلق میشه میتونه تو هر سطحی روی یکسری آدم ها تاثیراتی بذاره که با دیده نشدنش در حق اون آدما خیانت کرده! امیدوارم پرچونگی و قلم غیرجذاب منو ببخشید و واقعا خسته نباشید !
مهرداد کیا، امیر و رضا غیوری این را خواندند
محمدرضا این را دوست دارد
دیدن این نمایش منو یاد حرف یکی از اساتیدم انداخت که میگفت اگه همیشه طبق ارزشهات رفتار کنی همیشه حالت خوبه.
۱۶ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب این کار رو دیدم و به نظرم بسیار کار قابل احترامی بود ،اول از همه این که واقعا متن بسیار خوب و روان نوشته شده بود و واقعا اتفاق خوب این بود ... دیدن ادامه ›› که بعد از مدت ها من یه تاتر و یه متن ایرانی دیدم که از پیچش و آشفتگی ذهن نویسنده ی جوان (که به نظر من کاملا حقم دارن انقدر ذهن آشفته ای داشته باشن دانشجو های تاترمون به دلایل مشخص !) سربلند بیرون اومده بود و با یک فیلتر قوی و بسیار تمیز و یک دست و خوش ریتم شده بود ، البته میگم بسیار تمیز و خوش ریتم دلیلم این هستش که ما همه آشفتگی و کلافه گی و حتی بعضی مواقع نافهم بودن متن های کافگا رو میدونیم ولی خوشبختانه این اجرا و خصوصا این متن بسیار کار مخاطب رو در درک درست روند داستان هموار کرده بود.... بخش بعدی که بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار برای من خوشایند بود و شاید دلیل اصلی نوشتن این متن هم بود ساده بودن همه فهم بودن و پرهیز از یاوه گویی ، منم منم ، من بلدم ، منو ببین من باسوادم ، من کتاب زیاد خوندم و من یه خفن مدرن دادایستم بود !!!!! :دی !!!! که متاسفانه جدیدا توی تاتری های دانشجو و تازه (4،5 سال !!!)فارق التحصیل شده!!!! موج میزنه و معمولا شاهد کلاغی هستیم که میخواد ادای عقاب در بیاره!! در هر صورت این بخش بسیار برای من لذت بخش بود و حتی استفاده از المان های ساده و همه فهم بارها لبخند رو به لب من آورد ...از این حرفها گذشته مورد بعدی که بسیار من رو مجذوب خودش کرد در ابتدای نمایش و نور ها بود که به نظر من از عمق سالن بزرگ مولوی (که به نظر بسیاری از کارگردانها نقص سالن هست و خیلی از اجراها در قسمت وسط سالن فقط اتفاق میفته) به بهترین شکل استفاده شده بود و با فاگ نوری و خط های نوری شروع بسیار خوب و تصویر دل چسبی رو برای شروع کار نمایش داد و همون اول به قولی مشت اول و زد :دی و من با خودم همون موقع گفتم این کار باید خوب باشه ... یک نگته ی خوب دیگه که خیلی به نظرم جالب و هوشمندانه بود فاصله گذاریه کار بود که در دل خود کار بود کاملا ما رو از نمایش جدا نکرد ! بعد همه ی اون تلخی ها حضور عجیب منشی در اولین صحنه ی خظورش واقعا خستگیه طولانی بودن کار رو کم کرد !! (خیلی دوست دارم دلیل حرفمو شرح بدم ولی میترسم خیلی دیگه کارشونو لو بدم :دی ) خوب از اونجا که دوست ندارم یه متن تبلیغاتی نوشته باشم و میخوام صادق باشم مثل همه کارها بعضی المان ها هم من رو آزار داد واقعا ، اولین نکته ای که باعث رنجش من شد زیاد بودن طول موسیقی ها بود ! دقت کنید نمیگم موسیقی بد بود میگم بعضی جاها طولانی میشد ....!مثلا فرکانس بمی که باید خیلی زود تر ما رو از توهم شروع نمایش به داستان روزمرگی پرت میکرد و تنهامون میذاشت !! که متاسفانه انقدر باهامون اومد که شنیده شد و فضایی که ساخته بودو شست و برد !!!(توضیح بیشتر رو لازم نمیدونم چون فکر میکنم کار رو لو میده!! :دی نه این که تا اینجا لو نداده مثلا :دی) نکته ی بعدی انتقادم به شخص کارگردانان جوانمون هستش که هیچ وقت لباس رو جدی نگرفتن و نمیگیرن !! لباس ها نمیگم بد بود ولی کار واقعا توقع من رو بسیار بسیار بالا برده بود و با جدیت میگم که حیف این فضای یک پارچه و منظم ! رنگهای لباس ها همراهی نمیکرد و ... !!! خیلی جاها فضا ی کم رنگ و رنگ و رو رفته ی تصویر ذهنی من رو خراب میکرد و ریتم احساسی متن رو میشکست ( مشخصا رنگ شارپ زرد تو تصویری که من دوست داشتم قاضی رنگی رو فقط رنگی ببینم !!!) !! البته شاید این سلیقه ی من باشه نمیدونم ! و نکته ی بعدی ( پرانتز رو باز کنم به من مخاطب که کار خوبی دیدم ،، این که دکور گرونه و آی و داد ربطی نداره و دوست ندارم قبول کنم ) دکور کثیف اجرا شده بود، تمام !! البته از نرم بودن چرخ های دکور بسیار لذت بردم چون متاسفانه تو تاتر های بزرگ ما هم گویا صدای چرخ که رو اعصاب مخاطبه و فضارو نابود میکنه مهم نیست ! ولی از حق نگذریم دکور و مخصوصا درب بسیار ایده ی جذابی بود !! در پایان ببخشید زیاد نوشتم و من نویسنده ی به شدت بدی هستم :دی و تا به حال توی این سالها متنی رو داخل تیوال ننوشتم ولی این کار بعد از مدت ها یه شور عجیبی در من زنده کرد که حیف دیدم اگر شما رو دعوت نکنم به دیدن این کار ، تکرار میکنم دعوت! چون این کار کمرش به نظرم صاف بود و غرور داشت و نیازی به حمایت کسی نداشت !!!! سپاس که متن رو خوندید و امیدوارم که ... نمیدونم ، دمتون گرم که ارزش میذارید.
با بخش های زیادی از نوشته تون موافقم. اینکه ایده "در" خیلی جذاب بود و اینکه کاش روی طراحی لباس بیشتر فکر میشد. ولی به نظرم موسیقی طولانی دلیلش این بود که اون رخوت و اعصاب خوردی که به کا تحمیل میشد، به ما هم سرایت کنه. انگار داشت یه نیهیلیسم رو بهمون القاء میکرد. بهرحال کار خوبیه و امیدوارم ازش حمایت بشه
۰۳ شهریور ۱۳۹۷
خیلی خیلی ممنونم بابت متنی که نوشتی . به شدت خوب نوشتی و خوشحالم کردی :)
۰۳ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید