در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آربی گلسرخی درباره نمایش لوله: لوله؛ مطول، ملول و مسلول بعد از کمتر از یکسال دوری از تئاترِ کشور؛
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:03:44
لوله؛ مطول، ملول و مسلول

بعد از کمتر از یکسال دوری از تئاترِ کشور؛ در بازگشتِ دوباره به وطن، به تماشای نمایش «لوله» نشستم. نمایشی به هدر رفته و قربانی شده به دست کارگردانش.

در واقع همین ابتدای کار نیاز است تا تکلیفم را با علت و معلو‌های ناکامی این نمایش مشخص کنم. این نمایش بزرگ‌ترین ضربه را از کارگردانی‌اش خورده است.

میزانسن‌ها در بسیاری از بخش‌ها به شدت نامنظم و کنترل نشده است و این برای نمایشی که در بسیاری از فرازهایش متکی بر اِعمال پرفورمنس‌های فیزیکال است خلأ عدم ترسیم و دوراندیشیِ کورنوگرافیک و همگن با متن را به شدت ... دیدن ادامه ›› عیان می‌کند.

یکی از دریغ‌های بزرگ من وادادگی و انفعال کارگردان برای تخصیص نورپردازی در این نمایش بود. نورپردازی برای نمایشی که سویه‌های اکسپرسیونیستی فراوان در آن تعبیه شده شبیه به فرستادن کودکی به مدرسه بدون تهیه لوازم‌التحریر و اسباب تعلم است. در واقع جز فشردن دکمه خاموش و روشن هیچ نگرشی برای این بخش مهم، کلیدی و حیاتی اندیشیده نشده بود.

نابسامانی‌های نمایش لوله در همین ضعف‌ها باقی نمی‌ماند و در حوزه موسیقی نیز وضعیتی به مراتب اسف‌بار تر را از سر می‌گذارند. انتخاب موسیقی در بسیاری بخش‌های نمایش وصله‌ای ناسور برای اجرا است. اوج این ناهمگونی و اعوجاج در پرده‌های آخر نمایش رخ می‌نماید؛ جایی که انتخاب موسیقی با کارکرد تحریک احساسات و عواطف، دم‌دستی‌ترین و به زعم نگارنده اشتباهی مرگبار از سوی تیم کارگردان و احیاناً مسئول موزیکِ نمایش ترتیب می‌دهد. این ملغمه وقتی در انتهای نمایش با کلمات گل‌درشت، بیانیه‌وار و به شدت آسیب‌زننده متن همراه می‌شود تمام رمق اندک نمایش را نیز می‌ستاند.

برای نمایشی که چارچوب حرکتی‌اش را اینچنین بلندپروازنه انتخاب کرده، این سقوط به حضیض در پرده‌های انتهایی چنان ضربه کاری بر پیکر لوله‌ای‌ها می‌زند که تماشاگر (دست‌کم تماشاگری که با نظر نگارنده موافق است) مأیوسانه، با دریغ فراوان و بی‌تردید ناراضی سالن را ترک می‌کند.

بازیگرانِ جوان و گمنامِ نمایش، معصومانه و با تمام توان (طبق آنچه در شب حضورم در سالن بزرگ مولوی شاهدش بودم) ایفای نقش کردند اما در غیاب هدایتِ کارگردان (همانطور که پیش‌تر گفتم به دلیل فقدان میزانسن و کورنوگرافی مفتکرانه،‌ حساب‌شده و مورد نیاز این اجرا) هرگز فراتر از یک اجرای مدرسه‌ای درنمی‌آید. اینکه بیشتر آنها با بدن‌هایی خالی شده از انرژی، عدم کنترل احساس‌شان (برخی از آنها راکورد اجرا را فراموش و مشغول اشک ریختن بودند و لابد در مخیله‌شان نیز از این تقارن احساس بسامانی می‌کردند!) در بخش‌های پایانی و فراموش کردن همان اندک میزانسن‌های نرمال‌شان کاملاً اُوراکت در حال رساندن اجرا به انتها بودند، بیش از آنکه تقصیری را متوجه آنها کند به زعم من عمده تقصیرات را به کارگردان متوجه می‌سازد.

اگر سایر کمبودها و نواقص از جمله مطول بودن بیش از اندازه اجرا را فاکتور بگیریم؛ حرف و متحوایی که نمایش لوله در پی آن بود به فرم و اجرایی جسورانه و بسیار حساب شده‌تر نیاز داشت. نمایش در واقع هرگز نمی‌تواند با اتکا به این ویژگی درخشش و ویژگی‌ قابل عرضه‌ای داشته باشد.

به نظر من لوله می‌توانست یک نمایش درخشان از گروهی جوان باشد اما به دلیل خام‌دستی، شاید شتاب‌زدگی و شاید عدم توانمندی کارگردانِ آن، در عین شایستگی و تحسینی که در انتظارش بود، اجرایی ضعیف و به قولی «اصلاً درنیامده» شد.

خسته نباشید می‌گویم به تیم اجرایی این نمایش؛ امیدوارم در آینده شاهد اجراهایی به مراتب بهتر و قوی‌تر از آنها باشیم.