اوبو ، شخصیت پر حرفی است که در بعضی صحنه ها به خوبی نمایش داده شد و در بسیاری از صحنه ها خیر، حذف شده است. تاکید زیاد روی نقش آشپز و ملازمان (ماما اوبو) را درک نکردم به چه علت بود در نمایشنامه هم اثری ندیدم. در تئاتر اکسپرسیونیستی این شیوه ی قالب هست (حرکات مکانیکی بازیگران) و فضای تخیلی اما به نظرم روی این کار ننشسته بود. یکی از موتیف های نمایشنامه "آسیاب بادی" است که در صحنه ای چرخاندن شمشیرِ (بوگرلاس) تبدیل میشود به آسیاب بادی و در صحنه ای دیگر آسیاب بادی پناهگاهی برای اوبو میشود و دیگری هم "وزیر اقتصاد" که هر قدر روی شمع سبز به درستی تاکید شده بود این دو موتیف حذف شده، حیف بود و البته نمیدانم آسیاب بادی رو چطور میشود روی صحنه آورد و از این لحاظ حق را به کارگردان می دهم. دیگری زبان نیش دار اوبو و ماما اوبو بود که فکر میکنم بخاطر سانسور دو سه تکه کلام اوبو حذف شده بود و به پِخ پِخ کردن های "ماما اوبو" تقلیل پیدا کرده بود که به نمایش باز هم لطمه زده بود.مست بودن اوبو در صحنه ی قتل پادشاه، یکی از جذابیت های این نمایشنامه است که یا وجود نداشت یا من درک نکردم. به نظر نمایشنامه با عجله جمع شده بود. حذف پادشاه از صحنه و نمایش ویدئویی او روی سقف، روی تیر آهن های سقف ایده ی جالبی نبود، هدف از این کار را هم نمی دانم، می تواسنت صحنه دراماتیک تر باشد و کشتن پادشاه هم با از پریز کشیدن او، فکر نمیکنم ربطی به ابزورد بودن نمایش داشته باشد. هر چند نمایشِ رژه و درگیری ها با تصاویر ویدئویی بسیار ایده ی بجایی بود و علتش هم برای بیننده روشن است. نکته ی دیگری که علتش را نفهمیدم اصرار بر وجود دود در صحنه بود.به صحنه آوردن یک نمایشنامه ی 79 صفحه ای در یک ساعت و ربع البته کار ساده ای نیست اما قسمت هایی از آن حذف شده بود که به نظر نقش مهمی دارند. نکات قوت کار را دوستان اشاره کردند، با امکاناتی محدود صحنه هایی تاثیر گذار خلق شده بود صحنه ی قتل قضات و موسیقی هماهنگ، و نقش های اصلی هم به خوبی اجرا شده بود مهدی مشهدی یک کاپیتان واقعی بود. نورپردازی بسیار کمک کرده بود به تمرکز بر میزانسن . ممنون از دوستانی که پیشنهاد تماشای این کار را دادند لذت بردم.