فیلم داستان سرراستی داشت با روایتی ساده و به دور از تعلیق و ....
اما در همین سادگی، شیرین بود. من رو یاد دههای خوشبختی ایرانیها می انداخت.
... دیدن ادامه ››
۴۰، ۵۰، ۶۰، خانوادههای شلوغ پلوغ و جمع بچهها در دورههمیها. (شاید سیاه سفید بودنش هم مزید برعلت بود)
بازی بازیگرها در خانواده اصلی خیلی طبیعی بود.
اما من دلیل سکانس معرفی و ورود پر ابهت پدر خانواده به پارکینگ رو متوجه نشدم. چون شخصیت پدر، بانفوذ، مقتدر یا مستبد نبود. شاید هم به نوعی کارگردان می خواسته تناقضی رو نشون بده، نمیدونم؟! اما ورود مادر با همون ماشین به پارکینگ خیلی خوب بود :)
نکته مثبت پایان ماجرا این بود که در آخر برچسب مقدس و فداکارانهای به شخصیت اصلی زده نشد و دوباره به همون چرخه زندگی برگشت. در کنار اون بچهها البته با تجربه از دست دادن در گوشهای از قلبش ...