تصوری که از خفاش شب بود یک موجود ماورایی بود.مثلا یکبار که اسمش رو گفتم مادربزرگم گفت نگو میاد سراغمون.انتخاب سوژه پر از ریسک بود.میتونست سوژه ی ب این خوبی حیف شه اما کهبد تاراج از پس این سوژه ی پر از ریسک برومد.تاجاییکه من دوست داشتم چند ساعت دیگه از غلامرضا ببینم.تو این دوران که بیش از دو سوم تیاترا متنای خارجی دارن، دیدن نمایش صد در صد ایرانی حال آدم و خوب میکنه.
گریه ای که اشک نداشته باشه آدمو پیر میکنه