رضا ثروتی "جنایت و مکافات" داستایفسکی را بر روی صحنه مثله می کند. مشکل اصلی در فقدان دراماتورژی و نسخه ای است که ثروتی از رمان بیرون کشیده است. شخصیت مهم رازومیخین, دوست وفادار راسکلنیکف, که در رمان از طریق او با ذهنیت و خلق و خوی شخصیتی راسکلنیکف همراه می شویم در اجرا اساسا وجود ندارد. قسمت انتهایی رمان که شخصیت اصلی در زندان سیبری دوباره به داوری و بررسی اعمال سابق خود می نشیند و "از جنایت خود پشیمان نیست" (ص 768) و " تنها جنایتی که برای خود می شناسد آن است که اندیشه خود را در عمل کمال نبخشیده و سر تسلیم فرود آورده است و اعتراف به گناه نموده" (ص 769) جایی در اجرا ندارد.
مخاطب در طول نمایش با ملغمه ای از بخش هایی که سویه ای کنش مند دارند مواجه است و ویژگی های رمان در تار و پود اجرا نفوذ نکرده است.
اجرا در بخش هایی با اضافه شدن گفتگوهایی چون "درد بواسیر دارم" و "شاشیدم توو این دوستی" و صحنه ی رقص کاترینا ایوانونا به سمت تئاترهای لاله زاری
... دیدن ادامه ››
میل می کند.
غیر از بازی بابک حمیدیان در نقش اصلی که تا حدودی قابل قبول است اغراق در عواطف و یکنواختی حرکات را از دیگر بازیگران شاهدیم.
کارکرد اقتباس در این نمایش صرفا برداشت تکه هایی کنش مندتر از رمان است و ثروتی در دراماتیزه کردن و شخصیت پردازی عقیم می ماند.
ضرباهنگ صحنه نیز چنگی به دل نمی زند. استفاده از صحنه ی گردان و هم زمانی گردش آن با کشمکش ذهنی راسکلنیکف در ارتکاب قتل یا عدم ارتکاب آن به هنگام بالارفتن او از پله ها تنها نکته ی قابل اعتنای اجراست.
*ارجاع شماره صفحات به نسخه ی ترجمه شده ی مهری آهی است