علی رفیعی اجرایی متن-محور را به روی صحنه برده است. اجرایی که دراماتورژ و کارگردان را به کارگذار متن فروکاسته است. مخاطب در طول اجرا, ما به ازایی تصویری از متن نمایشنامه را به روی صحنه می بیند.
البته دو تغییر را در اجرا شاهدیم که چندان محلی از اعراب ندارند صحنه ی نهم از نمایشنامه که ماریا خوزه فا (مادرِ برناردا) با بره ای در آغوش وارد صحنه می شود آغازگر اجرا است و صحنه ی خودکشیِ کوچکترین عضو خانواده (آده لا) به قتل توسط خواهرش تغییر یافته است. اکثر شخصیت های درام های لورکا قربانی شرایط اند و بار آیین و رسوم خانوادگی و فرهنگی را به دوش می کشند. عصیان می کنند و گردن می کشند اما در برابر سرنوشت گریزناپذیر خویش ناتوان اند و شکست خود را احساس می کنند. از این رو, تبدیل صحنه ی خودکشی که در اتاقی به دور از چشم دیگران اتفاق می افتد به صحنه ای اکشن که در آن یکی از خواهران خنجری به گلوی خواهری دیگر فرو می برد چندان درخور به نظر نمی رسد.
جدا از این تغییرِ ناصواب, مخاطب در طول دو ساعت و ربع اجرا صرفا دیالوگ های متن نمایشنامه را از زبان بازیگران می شنود و شاهد دراماتورژی موفقی نیستیم. اجرایی که بتواند به نیازهای جامعه ی امروزین ما پاسخ گوید. شاخصه هایی در آن روزآمد شود و میراث گذشته را به جریان زنده ای بدل کند.
شاید بازتفسیری
... دیدن ادامه ››
اجتماعی-فرهنگی و حتی سیاسی یا ایدئولوژیک از متن نمایشنامه توسط گروه نمایش می توانست به اجرایی بهتر بیانجامد و دستیابی ما به تجربه ای امروزین از طریق متن لورکا را میسر سازد - ترجمانی از صفحه به صحنه.