در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نیما حسن ویجویه | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:08:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اجرای رضایی راد از "فرشته ی تاریخ" اجرایی سبک پردازی شده است. او در مقام نمایشنامه نویس و کارگردان از طریق پیوند شخصیت های والتر بنیامین و سقراط و حضور برتولت برشت به مسئله ی تاریخ توجه ویژه ای می کند و با ارجاعاتی چند به مسائل امروزین, وضعیت انسان در پهنه ی تاریخ را پیش روی مخاطب قرار می دهد.

او در واقع "امر تاریخی" و "مسئله ی تاریخ" را بر روی صحنه دراماتیزه می کند.

شیوه ی اجرا "تئاتر اپیک" برشتی است. پرداخت صحنه از کیفیت مناسبی برخوردار است و کارگردان با استفاده از نور, صدا و تصویر در ایجاد موقعیت های فرمی و بصری موفق عمل کرده و سطح تاریخی را به سطح زیبایی شناختی انتقال ... دیدن ادامه ›› می دهد.

هر چند, ارجاعات پرشمار و گاه و بیگاه به نوشته های بنیامین و تأکید بیش از حد بر صحنه ی بازی شطرنج میان بنیامین و برشت ضربآهنگ اجرا را در برخی لحظات مخدوش می کند.

"فرشته ی تاریخ" مدعی است که انسان (مدرن) را در بافت تاریخی خود به تصویر می کشد. مشکل در ترکیب مسائل خاص نمایشنامه نیست بلکه مشکل آنجاست که شخصیت اصلیِ نمایش می باید انبوهی از مسائل تاریخی و انسانی همچون جنگ, عشق, انقلاب, اردوگاه های کار اجباری و مهاجرت اجباری را در شخصیت خود گرد آورده و به دوش کشد. همین امر موجب می شود که تمامی این مسائل به نوعی در یک سطح قرار گیرند و تا حدودی دچار بی رمقی شوند.
اگر میخواهید انسان مدرن را درک کنید فیلم آگراندیسمان آنتونیونی را ببینید
۱۵ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رضا ثروتی "جنایت و مکافات" داستایفسکی را بر روی صحنه مثله می کند. مشکل اصلی در فقدان دراماتورژی و نسخه ای است که ثروتی از رمان بیرون کشیده است. شخصیت مهم رازومیخین, دوست وفادار راسکلنیکف, که در رمان از طریق او با ذهنیت و خلق و خوی شخصیتی راسکلنیکف همراه می شویم در اجرا اساسا وجود ندارد. قسمت انتهایی رمان که شخصیت اصلی در زندان سیبری دوباره به داوری و بررسی اعمال سابق خود می نشیند و "از جنایت خود پشیمان نیست" (ص 768) و " تنها جنایتی که برای خود می شناسد آن است که اندیشه خود را در عمل کمال نبخشیده و سر تسلیم فرود آورده است و اعتراف به گناه نموده" (ص 769) جایی در اجرا ندارد.

مخاطب در طول نمایش با ملغمه ای از بخش هایی که سویه ای کنش مند دارند مواجه است و ویژگی های رمان در تار و پود اجرا نفوذ نکرده است.

اجرا در بخش هایی با اضافه شدن گفتگوهایی چون "درد بواسیر دارم" و "شاشیدم توو این دوستی" و صحنه ی رقص کاترینا ایوانونا به سمت تئاترهای لاله زاری ... دیدن ادامه ›› میل می کند.

غیر از بازی بابک حمیدیان در نقش اصلی که تا حدودی قابل قبول است اغراق در عواطف و یکنواختی حرکات را از دیگر بازیگران شاهدیم.

کارکرد اقتباس در این نمایش صرفا برداشت تکه هایی کنش مندتر از رمان است و ثروتی در دراماتیزه کردن و شخصیت پردازی عقیم می ماند.

ضرباهنگ صحنه نیز چنگی به دل نمی زند. استفاده از صحنه ی گردان و هم زمانی گردش آن با کشمکش ذهنی راسکلنیکف در ارتکاب قتل یا عدم ارتکاب آن به هنگام بالارفتن او از پله ها تنها نکته ی قابل اعتنای اجراست.




*ارجاع شماره صفحات به نسخه ی ترجمه شده ی مهری آهی است
علی رفیعی اجرایی متن-محور را به روی صحنه برده است. اجرایی که دراماتورژ و کارگردان را به کارگذار متن فروکاسته است. مخاطب در طول اجرا, ما به ازایی تصویری از متن نمایشنامه را به روی صحنه می بیند.

البته دو تغییر را در اجرا شاهدیم که چندان محلی از اعراب ندارند صحنه ی نهم از نمایشنامه که ماریا خوزه فا (مادرِ برناردا) با بره ای در آغوش وارد صحنه می شود آغازگر اجرا است و صحنه ی خودکشیِ کوچکترین عضو خانواده (آده لا) به قتل توسط خواهرش تغییر یافته است. اکثر شخصیت های درام های لورکا قربانی شرایط اند و بار آیین و رسوم خانوادگی و فرهنگی را به دوش می کشند. عصیان می کنند و گردن می کشند اما در برابر سرنوشت گریزناپذیر خویش ناتوان اند و شکست خود را احساس می کنند. از این رو, تبدیل صحنه ی خودکشی که در اتاقی به دور از چشم دیگران اتفاق می افتد به صحنه ای اکشن که در آن یکی از خواهران خنجری به گلوی خواهری دیگر فرو می برد چندان درخور به نظر نمی رسد.

جدا از این تغییرِ ناصواب, مخاطب در طول دو ساعت و ربع اجرا صرفا دیالوگ های متن نمایشنامه را از زبان بازیگران می شنود و شاهد دراماتورژی موفقی نیستیم. اجرایی که بتواند به نیازهای جامعه ی امروزین ما پاسخ گوید. شاخصه هایی در آن روزآمد شود و میراث گذشته را به جریان زنده ای بدل کند.

شاید بازتفسیری ... دیدن ادامه ›› اجتماعی-فرهنگی و حتی سیاسی یا ایدئولوژیک از متن نمایشنامه توسط گروه نمایش می توانست به اجرایی بهتر بیانجامد و دستیابی ما به تجربه ای امروزین از طریق متن لورکا را میسر سازد - ترجمانی از صفحه به صحنه.

سپهر امیدوار، میترا، امیر، سارا حدادی، مهدی ساکی، Kh Gh و م ح خ این را خواندند
mona.a این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه اجرای اخیر از مرگ فروشنده، نمایشنامه میلر را به ورطه مضحکه (farce) کشانده بود. نوعی لودگی که محور طنز سخیف تلویزیونی است در اجرا دیده می شد که منتج از مزه پرانی و تکرار عبارات فحش گون از جانب بازیگران به ویژه حمیدرضا آذرنگ بود. دیالوگی چون "از کنار برو تو جوب نیفتی" یا تکرار مکرر واژه "گه" از حمیدرضا آذرنگ به عنوان دست مایه ای برای خنده و بهانه ای برای دلقک بازی شبه روشنفکری قدری غریب به نظر میرسید. باید توجه داشت که بذله گویی و مزه پرانی هیچ ربطی به معاصر سازی و امروزی کردن متن نمایشی ندارد.
اجرایی که یاداور اجرای دایی وانیا به کارگردانی حسن معجونی در سالهای پیش بود!
آیا این عبارت ها رو که میشنیدید خنده تون میگرفت؟
۲۵ آبان ۱۳۹۳
من که اصلا حس مضحک بودن نکردم !!!!!

نوعی لودگی که محور طنز سخیف تلویزیونی !!!!!!

خیلی نقدتون غیرمنصفانه است !
۲۷ آبان ۱۳۹۳
من فکر میکنم نقدتون منصفانه نیست ..حداقل در مورد آقای آذرنگ و پیشنهاد میکنم یه بار دیگه به تماشای این تاتر بنشینید تا شاید نظرتون عوض بشه ...
۲۸ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید