سوال اساسی من این است چیکار با کوروش دارید چرا کوروش را جنایتکار معرفی میکنید واقعا برای من سوال شده ؟ حالا میرم سراغ نمایش جنایات و مکافات اثر برجسته داستایفسکی! بازی بابک حمیدیان اغراق آمیز بود اینقدر که ایشون حالت بیمارگونه داشت راسکول نیکوف داستایفسکی نداشت در قسمتهایی راسکول نیکوف خوسنرد است ولی در اینجا دیده نشد راسکول نیکوف در خانه پیرزن در حال نقشه کشیدن برای کشتن پیرزن در درون خودش است جریان سیال ذهن که در اصل داستان بسیار مهم است اصلا در اینجا دیده نشد ،در داستان راسکول نیکوف مونولوگی دارد به این مضمون خدایا واقعا تبر را برمیدارم و میزنم توی سرش و جمجمه اش را خرد میکنم و خون جاری میشه یعنی اون غرق خون گرم میشه! نه تحملش را ندارم نمیتونم برای اینکه پای علم حساب در میان است من باید حسابم را تصفیه کنم ولی نه با این وجودم ( تصفیه حساب حقوقی آیا هدف وسیله را توجیه میکند ) من که میدونستم توانش را ندارم پس چرا باید خودم را اینقدر آزار بدم خدای من راه من را به من نشون بده من هم این آرزوی لعنتی را فراموش میکنم( صحنه ای راسکول نیکوف که مقابل گنبد کلیسا وصلیب روی ان با خودش میگه ) خدای من آزادی آزادی آزادی ( آزادی از فکر کشتن پیرزن نزول خور ) به نظرم این مهمترین دیالوگی است که راسکول نیکوف با خودش میگه ولی در نمایش دیده نمیشه اینکه داستایفسکی در مقابل رنج بشر زانو میزند در فیلم برادران کارامازوف نسخه روسی دیده میشود پدر زوسیما در مقابل دیمتری زانو میزند و میگوید من در مقابل رنج بشر زانو میزنم! موسیقی به بازی ها مسلط بود و در برخی قسمتها آزار دهنده در جاهای سر درد گرفتم از صدای موسیقی ! بیشتر موسیقی محور بود تا بازی محور در حالیکه این نمایش بیشتر روی موضوع میچرخد نه موسیقی! داستایفسکی انسان را بین دو بینهایت خوب و بد در نوسان می بیند انسان میتواند از حیوانات پست تر و پایین تر و از فرشته ها بالاترباشد جایگاه انسان دائم در نوسان است و این درست ان چیزی است که دررمانهای داستایفسکی به چشم میخورد من اصلا و ابدا در نمایش چنین چیزی ندیدم و درواقع این وضعیت بشر است در رمان جنایات و مکافات راسکول نیکوف چون عدالت خواه است از فرشته بالاتر است و به خاطر قاتل بودن از حیوانات پایین تر است ، من در این نمایش این اصل را که محور بیشتر داستانهای داستایفسکی است ندیدم اصلا مسئله خیر و شر مطرح نشد در حقیقت راسکول نیکوف دارای دو نیمه است نیمه شرو نیمه خیر از این نظر روان شناسی داستایفسکی بی نظیر است جنایات مکافات دارای دو نیمه است که قرینه یکدیگرند نیمه خیرو نیمه شر، در جنایات و مکافات ما با یک قتل و یک مجازات روبرو
... دیدن ادامه ››
نیسم بلکه با یک داستان بسیار عمیق روان شناختی فلسفی روبروییم داستایفسکی خواننده را با درون و زوایایی تاریک یک شخص عدالت خواه روبرو میکند به نظرم بازیگر نتوانست این را نشان بدهد در اینجا این سوال مطرح میشود ایا هدف وسیله را توجیح میکند ایا راسکول نیکوف که عدالت خواه است مجاز است که از کشتن برای رسیدن به عدالت خواهی استفاده کند ، در حالیکه در اینجا وجدان و نیمه هوشیار انسان مطرح میشود و به نظر میرسد خدا محور میشود کتابهایی به نام روح روسی وجود دارند نوشته های داستایفسکی اینگونه اند، رابطه داستایفسکی با قهرمانانش کلیدی است برای ورود به بحث فکری داستایفسکی انسان همواره بین دو بی نهایت است کاش فیلم نسخه روسی را نگاه میکردند بازی خانم مینا ساداتی منفعل بود هدف داستایفسکی از خلق سونیا یک دختری که راه برود و داستایفسکی را در آغوش بگیرد نیست تنها نقطه امید در جنایات و مکافات سونیا است که راسکول نیکوف دوستش دارد ولی بازیگر نتوانست اون امید به زندگی را که در راسکول نیکوف زنده میکند را در بازی به نمایش بگذارد آقای آتیلا پسیانی هم متاسفانه بازی چندان خوبی نداشتند اصلارذالت و پستی را در قالب یک انسان موقر نتوانست نشان دهد