«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
من بار دومم بود که این نمایش رو میدیدم. سال 98 هم دیده بودم. و تغییراتی که کرده بود رو دوست داشتم. استفاده از طراحی روی دیوار نقش تاریخ رو از انفعال درآورده بود. توی اجرای قبلی تاریخ خیلی دور بود از تماشاگر. اگر اشتباه نکنم دیالوگها کمی بازنویسی شده بود. به هر حال من نمایش رو دوست داشتم. چون دوستان تئاتری دارم میدونم که چقدر زحمت داره اجرای یه نمایش و هیچی به جز عشق نمیتونه باعث بشه که آدم کار تئاتر بکنه. برای همین به همهی عوامل خسته نباشید و خدا قوت میگم. در ضمن من با دوستی اومدم که تا حالا هیچ نمایشی ندیده بود. خیلی خوشش اومد از نمایش. امیدوارم تماشای این نمایش باعث بشه تئاتربین حرفهای بشه. بازم ممنون.
من و دوستام اولش برای اینکه توی این اوضاع غمناک و افسرده تئاتر تنها نباشه، بلیط گرفتیم و رفتیم برای تماشا.
ولی وقتی تماشاش کردیم، دوستش داشتیم. من متن رو خیلی دوست داشتم. واقعا متن خوب میتونه همهی ایرادها رو بپوشونه. با اینکه میزانسن خاصی نداشت کار و همچنین طراحی صحنهی خاصی، ولی کار خیلی دوست داشتنی بود.
استفاده از مخاطب به عنوان بازیگر، به نظرم کار رو تعاملی نکرده بود. کما اینکه مخاطبها دیالوگ خاصی نداشتن و تصمیمهاشون هم اثر خاصی روی جریان بازی نداشت. به نظرم بیشتر یه فرم بود برای اجرا، تا اینکه تعاملی باشه.
به هر حال توی روزهای غمگین همهی ما مردم ایران، دیدنش چسبید.
امیدوارم مردم حوصله کنند، برن تماشا و نذارند تئاتریها از این وضعیتی که پیش اومده بیش از این ضرر بخورند.
نمیدونم برسم این اجرا رو ببینم یا نه. ولی به نظرم پوستر جذابی داره.
با سلام و خسته نباشید به عوامل گروه.
امشب نمایش رو دیدم. اول اینکه تلاش خوبی بود برای بومی کردن یه داستان خارجی. ولی به نظرم یه سری چیزا مثل ربط داستان به یکی از قاتلهای زنجیرهای ایرانی خوب مشخص نشد و بعضی از صحنهها انگار خوب درنیامده بود.
دوم اینکه بازی بازیگرها تخت بود، به جز بازیگر نقش هاشم، بقیه در تختترین حالت ممکن بازی میکردند.
سوم اینکه چقدر ویدیویی که ساخته شده بود خوب بود. گرچه متنی که ناصر طهماسب روش میخوند رو زیاد دوست نداشتم ولی ایدهی جذابی داشت.
چهارم اینکه نورپردازی عالی بود.
به نظرم کلا فیلمنامه از وسط ول شده بود. یکی از بیربطترین و بدترین فیلمهایی که دیدم بود.
به نظرم یکی از بهترین مستندهایی بود که دیدم. گرچه قسمتهای بازسازیش یه کم از کار بیرون میزد. ولی با توجه به خوب بودن سوژه، کارگردان واقعا سوژه رو تلف نکرده بود.
من دوستش داشتم. گرچه خلاقیت خاصی نداشت و بهم ریخته بود. همینقدر که حال و هوای خوانندههای بندری رو نشون میداد عالی بود. یه بیشتر بندر نرفتم، ولی انگار یه تیکه از قلبم رو اونجا جا گذاشتم. فیلم یه سری هم خلاقیتهای گرافیکی برای سانسور داشت که اونم بامزه بود. فکر کنم با این موضوع یه فیلمی به نام واکسچه؟ دیده بودم. که این فیلم به مراتب قابل فهمتر و دوستداشتنیتر از اون بود.
خیلی عجیبه که اسم عوامل این نمایش توی صفحه تیوال نیومده.
من سالها پیش از آقای پسیانی یه کار دیده بودم و خوشم نیومده بود. برای همین با ذهنیت خوبی برای تماشای این تئاتر نرفتم. ولی تئاتر فانتزی خوبی داشت. بازی عالی ستاره پسیانی و علی شادمان دیدنی بود. به غیر از اون صداگذاری کار خیلی خوب بود. خوشحالم که بازیگر خوبی مثل ستاره پسیانی توی دنیای تئاتر رشد کرده و بزرگ شده. امیدوارم سطح کیفیت کارهاش همین طوری بمونه و با اوج برسه.
هیچ حافظه ای نیست که زمان روش اثر نذاره و هیچ شعاری هم نیست که آفتاب و باد و باران پاکش نکنه...