«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خانم حکیم حقیقتش من هم لحظهای که از سالن اومدم بیرون همین احساس شما رو داشتم و حتی انقدر عصبانی بودم که حس میکردم قلبم داره از حرکت وایمسته!! اما بعد از یکی دو روز حس کردم که این هم تجربهای بود و باید از سر میگذروندم. واقعیت اینه که یک عدهای هر چند کم و به هر دلیلی این فرم نمایشها رو دوست دارن! و باید اینجور نمایشها به صحنه بره تا این چالش و گفتمان بروز کنه.
حرف شما کاملا درست اما این محتوا هست که فرم رو شکل می ده ... ایستادن در یک چهارراه به مدت دو ساعت با یک هدفون در گوش و نگاه کردن به صورت رهگذران و حتی خیره شدن به چراغ قرمز حس بهتری می تونست برای من ایجاد کنه ... هر ثانیه که از این نمایش می گذشت طنابی محکم گلوی من رو فشار می داد تا نتونم فریاد بزنم در سالن که جمعش کنید این افتضاح رو ...
خسته نباشید. کار منو یاد کلیشه برعکس انداخت که یک مدت در توییتر ترند شده بود. کسی یادشه؟
کار خوبی بود. برخی مواقع مثل اتودهای کار کلاسی میشد. دکور و استفاده از اون رو دوست نداشتم خیلی میشد خلاقانه تر باشه. یعنی کار این پتانسیل رو داشت که دکور خلاقانه و کاربردی تری داشته باشه. بازی مادر خانواده رو خیلی دوست داشتم
خانوم هرندی
خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و کار ما رو دیدید. راستش من سالها پیش صفحهای در توییتر درست کردم ولی به دلیل فیلترینگ هیچوقت سر بهش نزدم و چیزی که گفتید رو در جریان نیستم. حتما جستجو میکنم که ببینیم چهقدر به اون فضا شبیه هستیم یا نه. البته که (اگه از اسم چیزی که گفتین درست متوجه شدهباشم) من تلاشم بوده یهکم عمیقتر از برعکس کردن صرف کلیشهها عمل کنیم اما خب برای شما این برداشت اتفاق نیفتاده و خیلی ممنونم که باهامون در میون گذاشتید. در مورد صحنه هم باهاتون موافقم و اگه برمیگشتم به سه ماه پیش حتما دنبال ایدهی دیگهای میگشتم
بازم ممنون از نگاه تیزبینتون
من این اجرا رو دو هفته پیش دیدم. متاسفانه از اواسط اجرا همه تماشاچی ها رفتن توی موبایل هاشون.و آنقدر اجرا کسل کننده بود که نمیشد از تماشاچی ایراد گرفت(هر چند بنظرم یکی از زشت ترین کارهارو میکردن )، اجرا آنقدر بی منطق و کش دار بود که نشستن برایم سخت بود، به هرحال به عنوان طرفدار بازی مینیمال و دقیق آقای معجونی و از ان مهمتر زحمت گروه تا آخر در سالن نشستم.بازی ها به شدت ضعیف بود. خیلی اوقات دیالوگ ها شنیده نمیشد. البته بجز خانم فرشادجو.کارگردانی هم حرفی برای گفتن نداشت. تعویض صحنه ها مثل تاترهای مدرسه ای بود و تنها خلاقیت صحنه ای در بلند و کوتاه شدن میز خلاصه میشد. مخلص کلام از آن روز برام سواله چرا اقای معجونی در تاتری بازی کردن که بعد از دیدنش از خود میپرسی :"چرا به این کار اصلا اجازه اجرا داده شده؟"
نگین که لباس پادشاه تمام شده؟
خانم نازی شما چرا اجراهاتون که بنظر من به غاااااایت خلاقانه و نو هستن رو سالی یک بار آن هم در یک مدت کوتاه روی صحنه میبرین؟ این رو یک طرفدار پروپا قرص شما ازتون میخواد. بنظر میاد کارهای شما بسیار پر زحمت و پر بازیگر هستن و بخاطر تلفیق تکنیک ها زحمت ها چند برابر !!!!
حیف نیست این دوره محدودیت زمانی که برای اجراها در نطر میگیرین؟
امشب با دو تا از دوستان عزیزم به تماشای کار نشستیم. هر چند نه این اجرا و نه هیچ اجرای دیگه برای من شاهکار جمالزاده نمیشه. اما الحق که اجرایی بینظیر و بشدت حرفه ای و سنگینی بود .از اون دست اجراهایی که باید چند بار دید. هر لحظه غافلگیر میشدیم. هم خندیدم و هم گریه کردیم.جالبه هر لحظه از اجرا ما با یک صحنه جذاب که متشکل از علمان های مختلف تئاتری(نور؛صدا؛عروسک. .. ) بود؛غافلگیر میشدیم و همانقدر یک احساس جدید در ما بوجود میامد. یک چیز دیگر درطول اجرا توجهم را جلب کرد و آن بازی بینظیر و به اندازه و به جای ایمان سلگی بود و همچنین طنازی و صدای مهبد قناعت پیشه. این دو بازیگر آینده نه چندان دور درخشانی دارند. میگید نه حالا ببینید :)))
باید تمدید بشه .اجرای به این خوبی و کارگردانی به این خلاقی حیفه واقعا با این تعداد اجرای محدود. بعد در فلان سالن فلان اجرا فقط به خاطر حضور سلبریتی ها باید بیش از پنجاه شب اجرا بره.
بنده هم چون شما دید مثبتی نسبت به انتخابهای محمدزاده داشتم و این دیدگاه مثبت از تهیهکنندگی او در سیزیف پیش آمده بود اما به نظرم بد نیست "است" را ببینید و احتمالا کمی از این هیجانتان و نظر مثبتتان تعدیل خواهد شد. امیدوارم البته ل(ن)گ کار خوبی باشد و از انتخابم لذت ببرم.
خیلی متاسفم که این نمایش رو دیدم. خیلی متاسفم. خیلی خیلی خیلی متاسفم.
ای کاش اون همه وقت و هزینه که صرف تجملات و تبلیغات و تیزر و قرارداد بازیگر شده صرف کیفیت کار میشد.
در ضمن مثل اینکه یک عده رو زور کرده اند که تو این ماه تیر و مرداد کار به روی صحنه ببرن. حالا به هر قیمتی که شده.
این آدم حساب نکردن اشکار مخاطبه، توهین به مخاطبه .
مخاطب رو میکشونیدش توی سالن و بعد هم اینجوری رهاش میکنید که تا این حد سرخورده باشه
درباره بازی بابک حمیدیان باید بگویم جز اغراق چیزی ندیدم در کامنتها نوشتم اگر نسخه روسی را ببینید متوجه میشوید که ایشان بازیشون چیزی نبود جز لرز و کمر خمیده و اغراق
دوستان من نمایش رو پریشب دیدم هیچ اثری از نور اذیت کننده نبود . چون قبلا نظرها رو خونده بودم عجیب بود برام. اتفاقا بنظرم جذاب ترین قسمت کار همون نور ها بودن. نکته دیگه اینکه در اینستاگرم گریم ها و لباسهای زیبا و پر زحمت کار رو دیده بودم ولی چه فایده که هیچکدوم دیده نمیشن. بخاطر فاصله، شیشه و نیمرخ بودن بازیگران. مثلا من توی عکسها متوجه شدم روی لباس خانم درگاهی عکسهای شاه کشیده شده. و یا اینکه در دستان عروسک کوتوله ی شاه چه هستش. وگرنه در خود اجرا مشخص نبود. و اینکه وسط های اجرا متوجه شدم بر عکس چیزی که فکر میکردم کار اصلا وابسته به تصویر نیست . درواقع داره دست و پا میزنه که تصویر ارائه بده برای همین یک دقیقه چشم بسته اجرارو دیدم و فکرم تبدیل به یقین شد . بنظرم سطح متن از فرمت اجرایی خیلی بالاتر بود. راستی اون ماسکهای فک زن هم ماسکه اسب بودن و فقط یک ثانیه دیده شدن. خب چرا اصلا اومدن؟؟ راستش با وجود صندلی های آزادهنده سمندریان و فشار اومدن زانوی عقبی به صندلیو گاهی اوقات گردنم تمام تلاشم رو کردم که بفهمم ماجرای اجرا چیه ولی خیلی متوجه نشدم. حالا نمیدونم ایراد از کیه دیگه :)))
در هرصورت دکور رو دوست داشتم هر چند بنظرم میتونست اون جهان بسته رو داخل همون شیشه ولی بصورت دو سویه نشوند بده. یعنی درواقع این جهان وسط باشه و تماشاچی دورتا دورش که تمام زحمات هم بچشم بیان نه اینکه ما از عکس متوجه ریزه کاری ها بشیم. بازیگرها هم همه کاملا در خدمت کار بودن ولی جنس بیان و صدای اقای کبودوند متفاوت و غیر همجنس با دیگران بود .
با همدوره ای ها (دانشکده حقوق ) دیدیمش . چقدر خوب بود که در کنار اونها این فیلم رو دیدم و لذت دیدنش رو با بهترین ها شریک شدم. خلاصه که
"جهان هم نسل های من امیدوارترین افسرده های جهانند"
خانم هرندی عزیز فارغ از حب و بغض بازیها بد نبود اما شاید روی خط باریکی این اثر داره راه میره که خیلی ها بپسندند و خیلی ها هم نه
اما اگر چهره محور نبود هرگز به اجرای شب سوم نمیرسید