کوریولانوس، نوشته ایست که به خاطر بار سنگین مفهوم اجتماعى و جسارت بیان، شاید کمتر از نمایشنامه هاىِ دیگه به قلم شکسپیر به آن پرداخته شده ،اما اگر به محتوا و عمق نمایشنامه دقت کنیم متوجه میشیم که چقدر به ما نزدیک و برامون قابلِ لمسه!
یه تراژدىِ جذاب، با رنگ و بوى کُمدى که عجیب میتونیم جامعه اى که ٧٥ دقیقه روى صحنه جریان داره رو با تمام وجود حس کنیم.
براى خود من بسیار تجربه ى لذت بخشیه ، از روز اول شروع کارم با آقاى کوشکى و گروهى که باهاشون زندگى کردم شبانه روز تا حالا که سیزده ماه از تمریناتمون مى گذره و میبینم که نتیجه ى همه ى این تلاش چند ماهه و زحمت هاى ِ استاد عزیزم وصبرشون و ایستادنشون دقیقاً کنارمون (که پا به پا باهامون راه اومدن و بهمون یاد دادن ) کاریه که هر لحظه بیشتر از قبل دوستش دارم و باهاش زندگى مى کنم .
خوشحال تر میشم وقتى که میبینم و میشنوم که چقدر از جانب مخاطب هاى کار رضایت وجود داره و از دیدن ما و نتیجه ى این مدت تمرین ما لذت میبرن.
این چند ماه مَن، خیلى از شخصیت ها و موقیعت هارو تجربه و زندگى کردم و هنوز هم یاد میگیرم و کشف مى کنم و یادگرفتم ازتون خیلى چیزارو آقاى کوشکى که یکیشون اینه که چطور با همه ى وجودم روى صحنه باشم و زندگیه من در اون لحظه همونجاست...!