خوش خبر باشی :)

بله، اجرا تازگی و گیرایی خاصی داره و هنریست. برای من حکم شراب تلخی را داشت که حافظ می‌فرماید:

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش

بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب ... دیدن ادامه ›› زهره ی چنگی و مریخ سلحشورش

کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش

بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش

نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش

کمان ابروی جانان نمی‌پیچد سر از حافظ
ولیکن خنده می‌آید بدین بازوی بی زورش

واقعا من هیچی از شعر سرم نمیشه..هر چی شعر بلدم،چیزایی هست که توو فیلما شنیدم..مثلا این بیت منو برد به فیلم بی پولی:)

"نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش"

منم اتفاقن سرم نمی‌شه نیلوفر جان. منظور این بود که گویی این نمایش شراب تلخ است که جرعه جرعه می‌نوشید.

شراب تعبیر جالبی بود مخصوصا کرختی آخر نمایش و نساختنش به اونهایی که اهلش نیستند.