در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهدی همتی درباره نمایش فقط چهل روزه بودم: مرگ تدریجی خود خواسته... نگاهی کوتاه به نمایش فقط چهل روزه بودم نوشت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:47:28
مرگ تدریجی خود خواسته...
نگاهی کوتاه به نمایش فقط چهل روزه بودم
نوشته مسعود هاشمی نژاد و کارگردانی مسعود طیبی

فقط چهل روزه بودم داستانی ... دیدن ادامه ›› کلاسیک و مهم دارد, زنی مشوش و کرخت در نهایت تنهایی با روح همسرش خاطرات دور و نزدیکشان را مرور می کند و هر از گاهی با سرک زدن به خورجین سوالات بی جوابش دام جدیدی را به روی همسر و مخاطبین نمایش می گستراند, دامی که در اوج سادگی نتیجه ای هولناک دارد.
در فقط چهل روزه بودم, نویسنده ( مسعود هاشمی نژاد ) بدون هیچ اصراری به استفاده از قوانین نو باب ژانر وحشت, ترس را از دل زندگی ساده ولی سخت آشفته یک نو بیوه تنها آفرینش می کند و با جدا کردن داستانش از فریادهای مخشوش , خون افشانی های دلزننده و صورت های مچاله بنیان داستانش را بر تکرار, پیش برندگی آنرا بر طرح پرسش های اسرارآمیز و غافل گیری آنرا در جواب های چند پهلو قرار می دهد. در این نمایش روح ( نویسنده – بهمن ) عنصری ظالم و سرسام آور نیست و حتی در پاره ای اوقات دقت و تذکرهایش او را شبیه به پرستاری مهربان می کند و این در حالی انجام میپذیرد که همسرش ( زن نویسنده ) نه تنها طبق معمول یک قربانی دست و پا بسته گرفتار در دام نیست بلکه در بسیاری اوقات با خودزنی هایی که می کند شبیه به تارک دنیاهایی می شود که عامدانه برای نابودی خودشان تلاش می کنند. بیماری این زن که در جامعه حقیقی برای مردان و فراجنسی ها در هر مکان و سن و طبقه ای نیز اتفاق می افتد دغدغه اصلی نویسنده و البته کارگردان و تیم اجرایی اش است. اما هوشمندی نویسنده در انتخاب یک زن برای این کاراکتر در این نکته است که زنان عامل اصلی باروری و تربیت فرزندان هستند و زن بیمار با سرعت افزون و مجالی آسوده تر نسبت به سایرین می تواند باعث تخریب فرد, خانواده و جامعه شود و چه بسا طبق قانون ژنتیک این بیماری و انحطاط, ناخودآگاه و از بدو شکل گیری نطفه در بطن فرزند مهمان گردد.

کارگردان ( مسعود طیبی ) که اشراف خوبی بر داستان دارد و آنرا خوب فهمیده است برای جلب رضایت تماشاگر میانداری کرده و با پرهیز از دو عامل کشنده اغراق و خساست خوراکی متعادل و خوش چاشنی را به بینندگانش هدیه می کند, خوراکی که نه آنقدر تند و تیز است که منتج به فرمی جان کانپنتری شود و نه آنقدر لخت و بی نمک که داستان سوزی کند. از نظر من فقط چهل ساله بودم اجرای ابزورد (با ترجمه زنده یاد کاظم زاده) یک داستان کلاسیک است و کارگردان به درستی این شیوه اجرایی را انتخاب کرده است, چرا که در جامعه به شدت آسیب دیده امروزی نمونه های مشابه زن نویسنده که دچار اختلال روان تنی یا سایکوسوماتیک شده اند به وفور دیده میشوند و این فراوانی به طور حتم نتیجه ای جز یک جامعه روان پریش در بر نخواهد داشت . جامعه روان پریش هیچ نکته مثبتی ندارد و حتی تصنع و تحمیل هم نمیتواند آنرا ترمیم کند و این یعنی مرگ تدریجی آن جامعه .
مسعود طیبی در فقط چهل روزه بودم بیشتر از کارگردانی, انسانیت و میهن پرستی کرده است. او خاکی که در آن متولد شده را دوست دارد, مردمی که بر این خاک زندگی می کنند را دوست دارد, آیندگانی را که بر این خاک خواهند زیست دوست دارد, من, شما,کافر, مسلمان, دوستان و حتی دشمنانش را دوست دارد, او ایران و ایرانی را دوست دارد و الا چه حاجت به اینکه حتما" چراغش را در خانه بیاویزد.
امیدوارم فرصت داشته باشید و به تماشای فقط چهل روزه بودم بروید و آنرا درک کنید. یادمان باشد زیر باران همه خیس خواهند شد.

مهدی همتی, کمی قبل از پائیز 1398


فراجنسیتی منظورتون چیه؟ کار در مورد ترنس ها که نیست؟
۰۶ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید