"پینوکیو" روایتی غیرخطی از یک فاجعه را با ایده اجرایی جابجایی نقشها به تصویر می کشد.مشخصه شخصیت داستانی پینوکیو ،دروغگویی اوست ؛در این اجرا هم وقایع را از زبان دختری نوجوان می شنویم که تا پایان هم مرز خیال و واقعیت آنها مشخص نمی شود. فرم اجرایی هوشمندانه در خدمت محتواست و مخاطب را با روایتهای گوناگون از یک حادثه همراه می کند.طراحی صحنه کاربردی اثر در همین راستا ،امکان جابجایی بازیگران در نقشهای یکدیگر را فراهم می کند. تجسم بازجو در قالب پدر،مرد همسایه در کالبد همسر(پدر) و ...درکنار استفاده از رنگ خاکستری برای لباسها،عدم قطعیت در برداشت مخاطب از شخصیتهای نمایش را در پی دارد.از سوی دیگر مخاطب، نمایش را از پس سلفون شیشه ای که صحنه را محصور کرده ،تماشا می کند و این تمهید نیز همچون صفحه گوشی و مونیتور،بر مجازی بودن آنچه مشاهده می کنیم،دلالت می کند. استفاده از ماژیک روان قرمز رنگ برای نقاشی خانه ها و آدمها،تصویری از جنایت در حال رخدادن می دهد."پینوکیو" با بازیهای مسلط و روان و کارگردانی حساب شده، نمونه یک اجرای موفق و خلاق است.