تاریخ معاصر ما پر است از احمدشاه ها، بادمجان دور قاب چینان، توطئه گران، حامیان و خائنان به شاه و ملت. گاهی ساده لوحی ست و گاهی شید و زرق و این ها همه آفات ارتباط "ملت و ملت" و "حاکمیت و ملت" است و میهن دوستی نیز حلقه ی مفقوده ی قاجار و شاید زمان حال ماست! تاریخ پرکشمکشِ خیلی معاصر ایران را اگرچه هنوز درون کتاب های درسی از دیدگاه دنیا و دیدگاه نویسندگان آزاد که دیدگاه واقعی تاریخ است ننوشته اند، اما این نمایش جان می دهد برای برداشتِ برشی از تاریخ تکراریِ معاصر.
اما آنچه به عنوان تماشاگر علاقمند اما غیر حرفه ای تئاتر دیدم، شاید قوتی متوسطِ مثبت در کانتکس تئاترهای کمدی نسبتا سیاه معاصر داشت. گاهی صداها زیادی در موسیقی یا اکو غرق می شد و نامفهوم می نمود، چنان که دوست می داشتم آن صحنه ها را از روی متن، خودم بخوانم. انسجام پرده های نمایش اگرچه لغزش ها و ضعف های کوچکی داشت و آغاز و پایان بندی نویسنده را هم به حد کافی نپسندیدم، اما از دیدگاه نوشتار، نقب های مکرر اما معمولا نامحسوس به تاریخ همین روزهای ایران، شرافت قلم نویسنده را می نمود. معتقدم با وجود اجرای سنگین کار، کارگردان در ده بیست درصد از صحنه ها توفیقی در پیاده سازی احساسات نداشته است و به دنبال آن چنان که به سلیقه ی من، ضروری می نمود، موفق به درگیر کردن ذهن و احساس مخاطب نشد.
با این خلاصه، دلم نمی آید هر کسی را که قدمی برای این سبک از هنر نمایشی خاص ایران بر می دارد و هر آن که گامی در راه بازشناسی تاریخ معاصر که منشا درد میهنمان است بر می دارد، تحسین نکنم. سپاسگزارم و آرزوی کارهای قوی تر و غنی تری از تمام تیم این پروژه دارم.