در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | گروه نمایش موج درباره نمایش پارتی: پیشنهاد رضا آشفته منتقد تئاتر پارتی روابط انسانی به ویژه روابط ز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:21:11
پیشنهاد رضا آشفته منتقد تئاتر

پارتی

روابط انسانی به ویژه روابط زناشویی همیشه یکی از مسائل مطروحه در تئاتر و فیلم معاصر بوده است و این نوع کارها مخاطبان ویژه ای هم دارد که البته آرش عباسی نمی خواهد کاملا ملودرام به قضیه نگاه کند بلکه بر آن است که به وجوه ساده اندیشانه و سهل انگارانه و دروافع غفلت های بزرگی که سبب تلخکامی و دردناک شدن روابط خواهد شد توجه ویژه تری داشته باشد.

سه زوج به یک مهمانی دعوت شده اند و حالا فیلم گرفتن برای آیندگان که درواقع فرزندان آنان خواهد بود، زمینه ساز شکل گرفتن یک موقعیت هولناک ... دیدن ادامه ›› است که لبریز از دروغ و تباهی است که در آن هیچ نکته ارزشمندی یافت نمی شود که بشود بر پایۀ آن این روابط حانوادگی را در کنار هم نگه داشت.

حمید که تصویربرداری می کند و همسرش لیلا سه سال است که طلاق گرفته اند اما برای آنکه مادر حمید سکته نکند همچنان با هم همخانه اند. علی و نگین در آستانه جدایی اند چون بچه دار نمی شوند اما درواقع علی به دنبال طلاق و برگشتن دختر مورد علاقه اش از خارج؛ به دنبال آن هست که با طلاق گرفتن از نگین بتواند با آن دختر ازدواج کند. مانی و ندا نیز در آستانۀ بچه دار شدن هستند اما پیش از این مانی با لیلا ارتباطاتی داشته و رابطۀ خود و نگین را سرد و بی رابطه معرفی کرده است. در حالیکه نمی دانسته دارای فرزندی خواهند شد و این مهمانی زمینه ساز آشکار شدن دروغ و خیانتش خواهد شد.

درواقع دوربین سر راست گزارش مستندی از مسائل به ظاهر ساده و درواقع ژرف و ریشه یافته در روابط احتماعی انسانها را بر ما آشکار می کند که چه روزگار سختی پیش روی افرادی است که در دورۀ گذار از سنت به مدرن دارند با آن دست و پنجه نرم می کنند.

آرش عباسی برای نمایش پایان باز در نظر گرفته است، که با طرح پرسش همه چیز را به ذهن و برداشت نهایی مخاطبش واگذار می کند که او هم در این تراژدی مشارکت عینی و ملموس تری داشته باشد و بخواهد مابه ازاهای خود را در قیاس با این وضعیت بررسی کند.

صحنه ساده است و کمینه گرا که بشود یک خانۀ ویلایی در دوروبر لواسان را نمایان کرد و اینکه مهمتر حضور این آدمها در کنار هم هست که با بازی های ضد حس که از غلیان و بروز احساسات بیش از حد جلوگیری کنند و بتوانند یک باور گروهی در زمینه فروپاشی انسانها در سطح جامعه نمایان سازند؛ به ویژه طبقۀ متوسط و تحصیلکرده که آمادگی بیشتری برای این خود ویرانی خود خواسته دارد و در این بی هویتی زودتر از بقیه دارد رنگ می بازد و به گونه ای به دنبال یافتن یک نسبت های بیگانه و دور از خود است که شاید این خود دستاویزی برای نجات باشد که تجربۀ غرب نشان می دهد که این راه نه تنها نجات نیست که کژ راهه ای بیش نخواهد بود و در آن نابودی به دلیل بی معنا شدن همه، به سادگی هر چه تمام تر رقم خواهد خورد. بازی ها نسبتا خوب است اما شیوا مکی نیان فرصت بهتری برای جولان دادن و پردازش نقش یافته است و پذیرفته که تیزبینانه تر مابه ازاهای موجود را با درنگ واقع بینانه تری به چالش بکشد چنانچه در متن هم او باید چنین کارکردی داشته و پتۀ همه را روی آب بریزد. اشکهای فرو خفته و خنده های هیستریک و در عین حال مهار احساسات با یک بغض شدید ما را به خود می آورد که چه بازی سختی است این دردناک شدن روابط و چه بسا بارها شاهدش بوده ایم و نمی توانیم انکارش کنیم. او یک لیلا دردمند و فرو پاشیده است و این روزهایش با متادون دردناک تر می شود.

پارتی شرح این روزهای طبقۀ متوسط است و برای همین می تواند خواهان بسیاری داشته باشد. در این نمایش که با بازی شیوه مکی نیان، مهسا باقری، شقایق پورحمدی، مسعود روستا، محمد عسکری و علی نجفی به روی صحنه رفته است؛ دروغ و پنهان کاری آدمهای امروز آشکار می شود