::::: خلیفة الله ::::::
آدم تخته کممیآره برای زدن، برای بلاگردونی ازشون. تمجید و تحسین باید نثار دقت، هوش، حواس، تمرکز، تشخیص، حضور ذهن، شناخت، سواد و حوصله این عزیزان کرد.
میپرسید
... دیدن ادامه ››
کیها؟
این دوستان بزرگواری که با یهبار دیدن یه اثر نمایشی (اون هم تو این سالنهای جانکاه با اون آرگونومی صندلیها و با اون تهویه مطبوعهای مثالزدنی در طول سال) مثل تراکتور کل اجرا رو شخم میزنن و مثل کمباین بستهبسته تحلیل فرآوریشده تحویل میدن:
∇متنش که مالی نبود البته اصلش هم که از اونجا برداشته بودهن؛ هیچ تحفهای نبود واسه خودش.
∇مترجم هم گویا تازه رفته سر کار ترجمه. ایکاش اسنپ باهاش راه میاومد.
∇کارگردانیش هم در کل عالی بود به جز اونجاش و اون یکی جاش و همه فصل دومش که داغون بودن.
∇نورش که خیلی خوب بود. هرچند میتونست بهتر بشه.
∇صداش افتضاح بود در کل... ولی من زیاد دوستش داشتم.
∇موسیقی که میتونم بگم بینظیر بود؛ اما مفت نمیارزید... ولی خیلی باحال بود.
∇بازیها هم طیف گستردهای داشت از بد مطلق تا خوب مطلق... بازیگر نقش الف و ب و جیم بدک نبودن... همه بازیگرهای مرد اپیزود دوم به جز نقش دال درخشان بودن... هر ده بازیگر زن اپیزودهای فرد، متوسطِ رو به عالی بودن البته اون خانومه مشکل شدید فن بیان داشت... بازیگر کودکیِ قهرمانِ داستان بسیار ضعیفتر از بازیگر میانسالیش عمل کرد که بیست درصد تقصیر خودشه و هشتاد درصد تقصیر کارگردان ناتوان نمایش.
∇دکور که اصولا حرف زیادی نداشت.حیف وقت و پول.
∇طراحی صحنه که احتمال میدم باید چیزی سوای دکور باشه درخشان بود؛ پول بلیت حلالتون.
∇طراح لباس که هیچ جای دفاع برای خودش و کل صنفش نذاشته بود.
∇فیلمبردار [قسمت ویدیوی روی دیوارش] که جنونی گرم به کار تزریق کرده بود و من خیلی حال کردم.
∇طراح پوستر هم به نظرم اصلا تو باغ نبوده. کاش پوستر رو هم میدادن به طراح گرافیک کار که باز سری تو سرها داره... هرچند گمونم تو این اجرا مجالی برای شکوفاییش نبوده باشه.
∇دم سرمایهگذار کار هم گرم. بهتره پولهاشو تو همین تئاتر بشوره تا ببره تو سینما.
∇تهیهکننده کار هم یه ایول اساسی داره چون با وجود اینکه تو سینمای شونه تخممرغی سرشناسه هنوز دلش پر میکشه یه بار دیگه اسم و سایهش رو بچههای تئاتر باشه.
قدرت خوانشتون برقرار، ژرفای ادراکتون مزید، تنوع استنباط و استنتاجتون گستردهتر و ظرافت استدلالتون هوشرباتر ای جامعالاطرافهای زمانه ما.