در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مجید خانلری مقدم درباره فیلم چیزهایی هست که نمی‌دانی: -رفت؟ کجا رفت؟ +رفت دیگه...دیگه رفت - به قول ادیک، آدم هست خوب، آدم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:44:38
-رفت؟ کجا رفت؟
+رفت دیگه...دیگه رفت
- به قول ادیک، آدم هست خوب، آدم هست بد، تو اصلا آدم نیستی
+ میخواست بره دیگه، رفت...
-تورو میگم. آدم وقتی ببینه یه جاش میلنگه بایستی خودش رو عوض کنه
(لیوان قهوه را روی میز میگذارد)
+ مال منه؟
- یه بارم شیرین بخور با شیر، نمیمیری که! میمیری؟
+نه !
علی(علی مصفا): خلاصه رفتیم کافه دنیس، فرید شروع کرد به هیپنوتیزم کردن تا این که نوبت رسید به من، منو خواب کرد و بچه ها شروع کردن به سوال کردن…. همه‌اشون پیله کرده بودن که کیو دوست داری؟ .. منم هیچی نمی گفتم… تا این که خود سیما گفت علی یه چیزی بگو! مهم نیست چی باشه یه چیزی بگو … منم هیچی نگفتم! گفت اصلا یه چیز بی ربط بگو، بگو یه چیزهایی هست که تو نمی دونی… / خانم دکتر(لیلا حاتمی): گفتی؟ / علی: نه ! هیچی نگفتم… اینقدر هیچی نگفتم تا همه حوصله‌اشون سر رفت … از خواب بیدارم کردن. / خانم دکتر: حوصله سیما هم سر رفته بود؟ / علی: لابد… شیش ماه نکشید با محمود چاخان ازدواج کرد. / خانم دکتر: لابد کلی هم حالت گرفته شد، نه؟ خوب انتظار معجزه داشتی؟ / علی: حالا کی گفته من منتظر معجزه ام؟ میدونی امروز دفعه دومه اینو می شنوم؟ / خانم دکتر: خب پس یه کاری می کردی. / علی: اصلا تو اگه بودی چیکار می کردی؟ / خانم دکتر: من که صاف بهش میگفتم. / علی: صاف بهش میگفتی؟ / خانم دکتر: خوب آره …مگه چیز عجیبیه ؟… خب تلفنی بهش می گفتم. / علی: تلفنی هم نمیتونستی بگی. / خانم دکتر: چرا …بیا …الو… سلام… می خواستم یکم باهات حرف بزنم … می خواستم از خودم برات بگم.. یعنی راستش می خواستم بگم اون شب ولی نشد …امممم…شاید حالا یه وقت دیگه… شاید اصلا دیگه پیش نیاد… به هر حال میخواستم بگم که…. / علی: دیدی نمیشه ! / خانم دکتر: میخواستم بگم … یه چیزهایی هست که نمی دونی…
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
ماهرو جونم⁦♥️⁩
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
@مریم :( بهترین جای فیلم...
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید