یک نمایشی با ساختار روایی که بیشتر به یک مونولوگ شبیه بود البته با وجود تعداد زیادی بازیگر که برخی از آنها سرجمع چند جمله هم نمی گفتند، تقریبا یک صحنه پردازی شلخته و میزان زیادی بخار که سرفه برخی از مخاطبان را درآورد، و البته استفاده از نمایش آن لاین روی گوشی مخاطبان که اگر هم این اتفاق نمی افتاد، اتفاقی از نمایش حذف نمی شد. تایم نمایش طولانی بود به طوری که شاید در چهل دقیقه هم می شد همه این روایت را تعریف کرد. شاید تنهای جذابیت اثر این بود متن .
به هر حال نکته جالبی در مخاطبین این نمایش یافتم و ان به هیجان امدن و اشک ریختن نه از جذابیت نمایش ، صرفا از بیان واقعیت های جامعه که بسیار نیز همزمان با شرایط امروز جامعه بود از نداآقا سلطان تا آبان ...
نمایش، نمایش نبود یک نوشته بود که یک نفر تنها هم می توانست آن را خوب بخواند برای مان و اشکمان را در آورد البته که من هم گریستم نه برای نمایش، برای آبانی ها.
لذا، من از دیدن نمایش به ما هو نمایش لذت نبردم و احساس کردم وقت و زمان هدر دادم صرفا یادآوری بدبختی های این کشور را در یک متن و در بیان زیبای سجاد افشاریان عزیز دوره کردم.