نمایشی قابل دیدن و تامل ، با تلفیقی درخور از گذشته تا کنون.به سبک و سیاق سنت نمایشی ایران.با موسیقی زنده که البته جای خالی کمانچه خودنمایی میکرد.با بازی روان و شیرین نقش اصلی و با هماهنگی گروه و صحنه گردانی سزاوار مرشد.تمام بازیگران با نقش هایی دوگانه و طنزی بومی به زنده کردن هنر در حال فراموشی که حافظه فرهنگ شفاهی را سبب ثبت و مکتوب مینماید.خیمه شب بازی بدون عروسکی به نام مبارک سیاه بازی بدون سیاه و ترانه های خاطره انگیز که مهمان مدعو استاد انصافی که خود سال ها یاد و خاطره سعدی افشار را زنده میکرد چنان حظی وافر داشت همانگونه که تماشاگران به وجد آمده بودند و احساس نشاط و شادی.
زندگی به دنبال بخت تمثیل چندگانه ایست که این حلقه مفقوده (بخت) به آمال و آرزو ها پیوسته است.
هرزمان که کورسویی از امید و افق در حال رویش است شیر درنده ای از بیشه برون آید؟!
شیر بی دم و سر و اشکم کی دید؟ این چنین شیری خدا نا آفرید.
با آرزوی موفقیت.