در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کاملیا عبدالصمد درباره نمایش فقط چهل روزه بودم: با احترام به گروه، در مجموع خیلی با نمایش ارتباطی برقرار نکردم. یه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:46:41
با احترام به گروه، در مجموع خیلی با نمایش ارتباطی برقرار نکردم.

یه موضوع عجیبی که راجع‌به این نمایش از دیروز فکر منو درگیر کرد؛ این بود که یه خانمی (ردیف ۱ وسط) نشسته بودن که آخر نمایش به شدت گریشون گرفت. جوری که من اول تعجب کردم از این شدت گریه تو یه نمایش که مشابه یه گریه تمام عیار برای فوت شخص نزدیکی بود، بعد نگران حالشون شدم فکر کردم حالشون بد نشه.
من که از آخر نمایش چیزی نفهمیدم ولی فقط تو یه چیزی موندم، چه‌جوری میشه یکی اینجوری گریه کنه بعد یهو وقتی اذان آخر نمایش داره پخش میشه، خیلی مسلط بلند شه تماشاگرارو به بیرون هدایت کنه؟! اونجا تازه فهمیدم ایشون یکی از عوامل نمایش بودن و خیلی جالب اینکه با یِ خوش‌آمدگویی مهربونانه‌ای از آدما برای اینکه اومدن تشکر هم میکردن.
یعنی من از دیروز در این تغییر حالت سریع ایشون موندم (خود مود سویینگ کبری ۱۱ بود) و دیگه نمیدونم اون شدت گریه واقعی بود یا اینکه میخواستن بگن به عنوان یکی از عوامل هنوزم خیلی تحت تاثیر نمایش فوق‌العاده‌شون قرار می‌گیرن! یا ...؟!
خلاصه مجلس ختم نمایشی بود و در ذهنم به یادگار موند.

به متن بی ربط هست ولی سال سوم راهنمایی بودم و عاشق سینه چاک سریال هشدار برای کبری ۱۱ :)
تام هنوز زنده بود و زوج سمیر بود
اون سه شنبه خواب موندم و سریال رو ندیدم
صبحش بغل دستیم تو مدرسه با مداد رو نیمکت یه سنگ قبر کشید و روش نوشت Tom
قشنگ یادمه که کلاس ریاضی بود و کل مدت دوتامون بغض کرده بودیم :)
کاش آخرش بلند میشد ازم تشکر میکرد بخاطر اومدنم و میفهمیدم تام زنده است :)
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
=)))))))))))))
گاهی دلم برای این قلم و ادبیات تون، عجیب تنگ میشه آقای کیانی جان ❤
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
امپرسیونیست
مگه تام مرده ؟ تام بک ؟ خوانندهه ؟
با تشکر از خاطره قشنگ و کاربردی ای که اوردی(امیدوارم به سرنوشت خاطره ی من دچار نشه) و با تشکر از لطف و مهربونیت نسبت به خودم :) ❤

منظورم René Steinke بود که تو فصل های اول بود و اسم کاراکترش Tom kranich بود
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید