در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حبیب ضرابی درباره نمایش اسموکینگ روم: دیشب با جمعی از دوستان فرهیخته کار سعید جان زارعی را به نظاره نشستیم.
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:01:35
دیشب با جمعی از دوستان فرهیخته کار سعید جان زارعی را به نظاره نشستیم. در بدو ورود با فضایی روبرو شدم که شاید تداعی فیلمهای مبارزه در قفس را در بر داشت. چرا که اسموکینگ رومهای فرودگاههای بین المللی شبیه یک اتاقک شیشه‌ای با فن‌های بزرگ هستند تا مکانی محصور شده با فنس. شاید این موضوع به عمد توسط طراح صحنه ایجاد شده بود که از درک حقیر خارج بود. و اما چیزی که از آن نمیشود غافل شد تحمل رنج غیر قابل توصیفی بود که توسط تیم اسموکینگ روم صورت گرفته بود و واقعا ستودنی بود. بازیگرانی که هر چند تازه کار بودند، ولی تلاش و ممارست در کارشان موج میزد. ولی چیزی که برایم معما شده، دلیل انتخاب این نمایشنامه توسط کارگردان عزیزمان هست. سعید جانی که در مقام بازیگری و کارگردانی کارنامه‌ای چون زبان اصلی، سرگیجه و شرقی غمگین را به یادگار گذاشته، چرا باید سراغ متنی برود که بر خلاف اجرای سنگین و طاقت فرسا، نتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند!
تابلوی بالانویس گذشته‌ی کاراکترهای در صحنه را روایت میکرد و بازیگران با زبان مادریشان گفتمان میکردند که از درک بیننده خارج بود. زبانهای ترکی، انگلیسی، اسپانیایی و.... .دائم با خودم در فکر بودم که هر کدام از صحنه‌ها اگر حذف بشود، چه خللی به نمایشنامه وارد میشود؟ واقعا هیچی. یا اینکه این همه رفت و آمد و داد و فریاد مسافرین سیگاری، با قصه‌های چند ثانیه‌ای بر روی بالا نویس چه لزومی داشت که آنقدر طولانی شود تا بیننده را دچار خستگی کند. گوش دادن به داد و فریادهای طولانی مستخدم ترک زبان چه جذابیتی برای بیننده میتواند داشته باشد. بهتر نمیبود تا بازیگر نوجوان افسانه باغهای معلق بابل و جدایی زبانها را به فارسی روایت میکرد تا بیننده حداقل از منظر زبانشناسانه به این نمایش نگاه میکرد تا درک درستی از اختلاف زبانها به سبب نرسیدن به ذات الهی باشد و بتواند هر گونه ویرانگیری را منتسب به عدم درک متقابل انسانها از یکدیگر بداند.
نمایش حاضر ترکیبی از چند روایت است که در ۶۵ دقیقه نمیتوان همه را به سرانجام رساند و تماشاگر ناگهان خود را غوطه‌ور در پایان نمایش میبیند.
هر ... دیدن ادامه ›› چند که رقص فندکها به زیبایی طراحی و اجرا شده بود، جز سرگرم کردن بیننده پیامی را القاء نمیکرد.
خواندن پیامهای طولانی بر روی صفحه نمایش گاهی مانع از این میشد که بازی دوستان دیده شود، یا بازی عزیزان مانع خواندن نوشته‌های روی تابلو.
شکر خدا بنده دقیقا مقابل تابلو قرار داشتم و به راحتی قادر به خواندن تابلو بودم، ولی جایگاههای کناری حتما با این موضوع به مشکل خواهند خورد.
در پایان به تمامی عوامل نمایش خسته نباشید عرض میکنم که مرهمی برای زخم این روزهای تئاتر بودند و لذت تئاتر را به روح ما تزریق کردند و آفرین به عزیزانی که بهتر از سوپراستارهایمان، بدون تپق و کاستی دیالوگها را ادا کردند.
به امید اینکه روزهای خوب تئاتری در راه باشند.