یادداشتی بر فیلم منگی / رسول کاهانی
منتشر شده در روزنامه اعتماد یکشنبه 30 شهریور 99
« منگی متلاطم »
منگی اولین تجربه رسول کاهانی در حوزه فیلمسازیست که پیش از این در تئاتر فعال بوده و اجراهای متعددی را نیز بر صحنه بردهاست. بازیگران فیلم او نیز تئاتریهای باسابقهاند که حال در این پروژه سینمایی در کنار یکدیگر به همکاری
... دیدن ادامه ››
پرداختهاند.
بیش از هر چیز منگی فیلمی کاملا تجربیست که به نظر میرسد تنها در شاخه هنروتجربه که همین اینک نیز دراین زیرگروه سینمایی درحال اکران است، قابل تماشا و بررسیست.
از همان ابتدای شروع فیلم، نوعی نگاه سادهشده و قابهای بسته، روشن میکند که قرار نیست در بخش زیباشناسی جاذبههای سینما و تصویر، توقع بالایی داشتهباشیم یا اساسا چنین قصدی درکار باشد، حتی میتوان فقدان چنین عنصر مهم بصری را در راستای محتوای مورد طرح نوعی پادزیباییشناسی نیز در نظرگرفت. هر آنچه روایت و به تصویر کشیده میشود در لوکیشن ثابت از فضای داخلی یک ویلا و محوطه بیرونی آن و متمرکز بر آدمهاست . استفاده از فرم سکانس_پلان نیز که پیشتر شهرام مکری آن را تجربه کردهاست، دلیل دیگریست که فیلم را در زمرهی نمونههای تجربی و شخصی قرار میدهد که بیشتر بر علاقه کارگردان آن برای کشف در دنیای فیلمسازی و سینما تاکید دارد تا بر خلاقیت و یا فلسفه مشخص و فکرشدهای. و بجز موضوعیتِ روابط انسانها، از خیانت، کشمکشهای طلاق، ورشکستگیهای مالی، رابطههای پنهانی و معضلات امروزی که اغلب درجامعه با آن درگیرند، پیچیدگی دیگری در آن وجودندارد، گویی کارگردان به دنبال پیچیده و زیادهگویی نبوده و کشف روابط بین کاراکترها و قصههایشان را برای تماشاگر کافی میداند.
محور اصلی داستان درباره زوجیست که قصد جدایی دارند ، مرد بدهی سنگینی به برادر همسرش دارد و مدتهاست که در خانه یکی از دوستانش مخفیشده اما شروع فیلم از لحظهایست که پریسا همسر حمید، و برادرش محل اقامت او را در یکی از شهرهای شمالی یافتهاند و برای بردن جهیزیه آمدهاند. در میان مجادلات و درگیریها، رازهایی نیز برملا میشود.
هرچند داستانها درهم پیچیده و با موضوعیتی تکراری از معضلات اجتماعیست، با اینحال شرحِ سردرگمی و آشفتگی آدمهاییست که هرکدام به نوعی دچار "منگی" شدهاند و گویی در وضعیتی که حداقل هوشیاریست، زیست میکنند. این آدمها هرکدام در موقعیتی بینابین ماندهاند. و آنقدر منگند که نمیدانند چه میخواهند و چه باید انجامدهند و آنچه نیز در پایان فیلم روشن میشود در حقیقت تصمیمهایِ معلقیست که درجایی به قعطیت میرسد.
در همین راستاست که به نظر میرسد کارگردان فیلم، از فرم سکانس_پلان بهره برده که هرچه بیشتر و دقیقتر این منگی، واین وضعیت تعلیق را که با شکست زمانی نیز توامست، نشاندهد.
بدون تقطیع نما در فیلم، رخدادها و موقعیت کاراکترها در شکستهای زمانی و زوایای مختلف، به تصویر کشیده میشوند و با وجود نماهای بسته و نزدیک، تماشاگر را با حقیقت بیواسطهتری از هرکدام از آنها رودرو میکند. و با تکنیک فیلمبرداری دوربین رویدست، آنها را دنبالکرده و وارد فضایذهنی متلاطم و حالات درونی آشفتهشان میشود. فوکوسهای مکرر برچهره بازیگران و دقیقشدن بر عواطف آنها، ابزار ویژه سینماییست که در تجربههای تئاتری و صحنهای کمتر به آن قابل دسترسیست.
بازیگرها که اغلب تاتری هستند، در منگی هم پخته و جا افتادهاند به ویژه مهدی ضیاءچمنی ،بهزاد آقاجانی و نسرین درخشان در تعامل و هماهنگی موفقتری هستند.
منگی، با فرم و قصههای تکراری، قادر نیست جهانی نو و ویژهی خود را بسازد و یا چیزی مازاد بیفزاید که درعین شباهت، هویت مستقلی را حفظ کند، و آنقدر تکنیک ساختاری بر کلیت فضای فیلم غالبست که عملا بر تمام عناصر دیگر تحمیل میشود. چنانکه متن، بازیها و طراحی صحنه، در حاشیه قرار میگیرند. با اینحال برای اولین کار سینمای تجربی رسول کاهانی، میتواند مقبولیت نسبی را تأمین کند.
نیلوفرثانی