پیرنگ یا ضدپیرنگ؟ مساله این است.
مسعود طیبی کارگردانی است که زبان کارگردانیاش به شیوایی و بلاغت لازم رسیده و شجاعت پرداختن به موضوعاتی را دارد که خلافآمد کلیشههای مرسوم و مبتذل است. این بار، افلیا.
کارگردان با تمام ابزار بیانیاش خوش میدرخشد. عناصر میزانسن، سنجیده و صحیح است. در اولین مواجهه، طراحی صحنه، فضاسازی و حتی نحوهی حضور و زبان بدنی بازیگر، نویدبخش تماشای اجرایی زیباست. ولی در همان دقایق اولیه، با چالشی مواجه میشویم که بیشتر بازیگران جوان و باکیفیت هم با آن مواجه هستند: "بیان".
بازیگر کار از منظر زبان بدنی، اکتهای جسمانی و حضور در موقعیتهای حسی، بسیار موفق است. اما در انتقال دیالوگهای اثر نه. جملات محاورهای به خوبی ادا میشوند. ولی گویا نمایشنامه قصد دارد با دیالوگهای ادبی و کلاسیک، جهانی متفاوتتر از نمایشنامهی "هملت" خلق کند. موفقیت یا عدم توفیق نویسنده برای من مجهول ماند چرا که بخش اعظمی از دیالوگهای غیرمحاورهای را به واسطهی عدم پختگی کافی بیان بازیگر از دست دادم. سوال آغازینم هم از همین جا برمیآید: پیرنگ یا ضدپیرنگ؟
بر اساس آنچه از عناصر کارگردانی دریافتم؛ با تصادف، زمان غیرخطی و واقعیتهای ناسازگار مواجهیم اما اثبات این امر نیاز به درک جهان درون شخصیت
... دیدن ادامه ››
دارد که عدم بیان صحیح دیالوگها، داوری و استنتاج را دشوار میکند. ایکاش متن نمایشنامه را خوانده بودم!
سخن پایانی: این اجرا را حتما باید دید و تلاش بازیگری جوان را ستود که از عهدهی کارگردانی سنجیده و حتی شاید سختگیرانهی طیبی برآمده است. لذت بردم و پس از مدتها اجرایی را دیدم که میتوان چند سطری برایش نوشت.