در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهدی خلیل زاده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:49:10
 

فعال هنری

 ۳۰ شهریور ۱۳۵۵
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درود و احترام
نه حال نقد هست و نه شاید کسی را مجال خواندن مانده باشد.
همین نکته شاید کافی‌ست:
درودتان باد که نمایش "سلفی" از داستان‌های ملال‌آور و غیردراماتیک این روزها بدور است و سپاس‌تان باد که بقول "مارجوری بولتن" فرزند زمان خود هستید و کلیدواژه‌ای از نیازهای امروز را در یکی از نمایشی‌ترین فرم‌های ممکن و بدون شعار بیان می‌کنید.

لذت بردم
امید، دوستانی که موافق و مخالف اجرای تئاتر هستند، ببینند و بعد از اجرا به گفتگو بنشینند.

دیگه وقتی یه نفر مخالف اجرا و دیدن تئاتره چرا باید ببینه؟ با چه منطقی؟ :)
۰۱ آذر ۱۴۰۱
فریدون ولایی (fereydounvelaei)
سپاس از حضورتان و ممنون از نظرات دلگرم کننده
۰۱ آذر ۱۴۰۱
استاد خلیل زاده خیلی زحمت کشیدی ❤️🙏
۰۳ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاری که قطعا ارزش تماشا دارد

نگارش این چند سطر را وظیفه‌‌ی همکاری‌ و همراهی‌ام با بانو سرلک در دانشگاه‌های تئاتر می‌دانم.

با ادای احترام به لحظات ناب دراماتیک اثر؛ آرزویی بر دل من ماند: کاش این ماهیت در تمام اثر ادامه می‌یافت. چرا نیافت؟
○ در گام اول، متن. نبودن یک داستان محوری را نمی‌توان با هیچ چیز جبران کرد. در یک نگاه کلی از خودم می‌پرسم: شخصیت محوری که بود؟ پاسخ ندارم. چرا که داستان محوری دریافتنی نبود. کار اصرار دارد که گویا خاطراتی زنانه را روایت می‌کند که با هم مربوط است ولی جدا از زن بودن شخصیت‌ها؛ ارتباطی موضوعی و روایی میان این خاطرات نیست و حتی بر قواعد ضدپیرنگ نیز پیش نمی‌رود.
○ در گام دوم: قرارداد صحنه‌ای. لحظه‌ی آغازین، کار را بر اساس پرفورمنس و قواعد آن تعریف می‌کند. و ناگهان در دام دیالوگ اسیر می‌شویم. دیالوگ‌هایی ... دیدن ادامه ›› که قرار است برای پیشبرد داستان، جایگزین فرم و حرکت شوند. دیالوگ‌هایی که رفته رفته شعاری شده و از کارکرد و مفهوم دراماتیک دیالوگ باز می‌مانند. بر این باید افزود که از میانه‌ی کار، حتی تصویرسازی نیز کمرنگ شده و برخی شخصیت‌ها (مخصوصا معلم) گوشه‌ای ایستاده و فقط دیالوگ‌های متن را بازگو می‌کنند.
در گام سوم: تهی ماندن صحنه از عناصر خیال. با ادای احترام به موسیقی و تلاش آن برای فضاسازی؛ باید گفت که اثر به تصاویری خارج از بازی‌های بدنی و فرم‌های ساخته شده با تعویض لباس نیاز داشت. حداقل آنجا که بشرا (یکی از شخصیت‌ها) با انگشت به تصویری که گویا در حال پخش است اشاره می‌کتد و چیزی جز سیاهی دیوار سالن پیدا نیست. اثر به تصویرسازی خیال مخاطب بیش از داده‌های خیال‌انگیز خود اتکا دارد و بر همین اساس، در ارتباط و خلق لذت خیال‌بازی با مخاطب ناموفق می‌ماند. و اگر از هنری مانند تئاتر که بر پایه‌ی خیال و قراردادهای خیالی پیش می‌رود، خیال را بکاهیم، چه می‌ماند؟

اما، عیب می جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو! (حافط)

دیدار کاملا اتفاقی این نوید را دارد که تئاتر همچنان برای خیلی‌ها جدی است. آنقدر که شبانه روز برای آن تلاش می‌کنند. کارگردان و نویسنده این اثر، عمرش را پای این هنر گذاشته و امروز نیز ثابت کرد که با بازیگرانی بی‌نام و آوازه هم می‌توان جریان‌سازی کرد. بله، جریان‌سازی. که اگر چنین نبود، لااقل بنده این سطرها را نمی‌نوشتم.

با ادای احترام به تلاش بازیگرها و مخصوصا حضور و بازی درخشان بازیگر نقش (انیس) و در مقام بعد بازیگر نقش (بشرا)؛ به شدت به دانشجویان عزیزم توصیه می‌کنم تماشاگر این کار باشیم.
پیرنگ یا ضدپیرنگ؟ مساله این است.
مسعود طیبی کارگردانی است که زبان کارگردانی‌اش به شیوایی و بلاغت لازم رسیده و شجاعت پرداختن به موضوعاتی را دارد که خلاف‌آمد کلیشه‌های مرسوم و مبتذل است. این بار، افلیا.
کارگردان با تمام ابزار بیانی‌اش خوش می‌درخشد. عناصر میزان‌سن، سنجیده و صحیح است. در اولین مواجهه، طراحی صحنه، فضاسازی و حتی نحوه‌ی حضور و زبان بدنی بازیگر، نویدبخش تماشای اجرایی زیباست. ولی در همان دقایق اولیه، با چالشی مواجه می‌شویم که بیشتر بازیگران جوان و باکیفیت هم با آن مواجه هستند: "بیان".
بازیگر کار از منظر زبان بدنی، اکت‌های جسمانی و حضور در موقعیت‌های حسی، بسیار موفق است. اما در انتقال دیالوگ‌های اثر نه. جملات محاوره‌ای به خوبی ادا می‌شوند. ولی گویا نمایشنامه قصد دارد با دیالوگ‌های ادبی و کلاسیک، جهانی متفاوت‌تر از نمایشنامه‌ی "هملت" خلق کند. موفقیت یا عدم توفیق نویسنده برای من مجهول ماند چرا که بخش اعظمی از دیالوگ‌های غیرمحاوره‌ای را به واسطه‌ی عدم پختگی کافی بیان بازیگر از دست دادم. سوال آغازینم هم از همین جا برمی‌آید: پیرنگ یا ضدپیرنگ؟
بر اساس آنچه از عناصر کارگردانی دریافتم؛ با تصادف، زمان غیرخطی و واقعیت‌های ناسازگار مواجهیم اما اثبات این امر نیاز به درک جهان درون شخصیت ... دیدن ادامه ›› دارد که عدم بیان صحیح دیالوگ‌ها، داوری و استنتاج را دشوار می‌کند. ای‌کاش متن نمایشنامه را خوانده بودم!

سخن پایانی: این اجرا را حتما باید دید و تلاش بازیگری جوان را ستود که از عهده‌ی کارگردانی سنجیده و حتی شاید سخت‌گیرانه‌ی طیبی برآمده است. لذت بردم و پس از مدت‌ها اجرایی را دیدم که می‌توان چند سطری برایش نوشت.
سپاس از این که به تماشای اثر نشستید
۲۲ آبان ۱۴۰۰
خریدار
بابک محمودزاده (babakmahmodzade)
سپاس از نگاه خوبتون و نقد شما . خوشحالم که در باره طراحی صحنه نظر مثبتی از شما شنیدم??
۲۲ آبان ۱۴۰۰
مهدی خلیل زاده
جناب طیبی نازنین، اخلاق حرفه‌ای شما را می‌ستایم. بی‌اغراق لذت بردم از اجراتون. سپاس که هستید
بزرگوارید آقای دکتر و البته شما خودتون هم در تئاتر فرهیخته و توانمند هستین
۲۴ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

khalilzadeh.mehdi55