در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کورش سلیمانی درباره نمایش فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷: این روزها علاوه بر اجرای نمایش برای مردم عزیز و نفس کشیدن بر صحنه هم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:49:25

این روزها علاوه بر اجرای نمایش برای مردم عزیز و نفس کشیدن بر صحنه همراه با دوستانی یک دل، کم یاب و هنرمند، هم کلامی با احمدرضا احمدی نازنین موهبت بزرگ دیگری ست که نصیبم شده است. این هم کلامی از روزهای تمرین به جهت بهره مندی ام از نظر ایشان به عنوان نویسنده ی نمایشنامه شروع و جاری شد تا این روزهای اجرا ... و من مفتخرم که تقریبا هر روز با ایشان تلفنی حرف می زنیم. از اجرا می پرسند، از واکنش تماشاگران و نظر ایشان ... و بعد هر روز می گویند به بچه ها سلام برسان و بگو فداکاری زیادی کرده اند که این نمایش را در این شرایط دارند کار می کنند ... بگو روی ماه تان را می بوسم ... بگو از شما ممنونم ... و به قدری فروتنانه این ها را می گویند که من پشتِ تلفن از شرم آب می شوم و گاه در همان لحظات که ایشان این ها را می گویند در دلم می گویم؛ یک انسان چقدر می تواند در عین بزرگی و اهمیّت تا این اندازه فروتن و شریف و زلال باشد

حالا با آشنایی بیشتر با ایشان از طریق همین گفتگوها دیگر یقین پیدا کرده ام که بزرگی باید برازنده ی شخص باشد ... باید به او بیاید ... به فرمایش و نمایش و هورا کشیدن بزرگی حاصل نمی شود؛ بزرگی از بزرگی پدیدار می شود

احمدرضا احمدی که قریب به شصت سال است که برای شعر و فرهنک و‌ ادب و هنر این دیار زحمت کشیده، رنج برده و خلق کرده این روزها بر من و ما منّت ... دیدن ادامه ›› گذاشته، تشویق مان می کند و از شادی اش بابت اجرا می گوید، از طرح نمایشی تازه ای که به ذهنش رسیده و قرار است به زودی بنویسد، از نقاشی ها و کارهای اش، از گذشته ها و خاطراتش که همه درس است برای من

و ما _ گروه اجرایی نمایش فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ _ این روزها تئاتری های خوشبختی هستیم که نام های مان در ‌پوسترِ نمایش زیر نام بزرگی به نام احمدرضا احمدی می آید و همین یک نکته برای با شوق به سالن رسیدن هر روزه مان بسیار کفایت می کند؛ و خدا را شُکر

تصویر اول یادداشت بزرگوارانه و پر مهر ایشان خطاب به ماست

آقای کورش سلیمانی
دوست جوان من
امیدوارم سلام و مهربانی مرا قبول کنید من سپاس فراوان دارم از شما و همکاران شما که نمایشنامه ی مرا که در حال فراموش شدن بود به آن جان دادید و به آن عمر دوباره دادید سپاس این شاعر پیر را شما و همکارانت قبول کنید
پاییز سال ۱۴۰۰-تهران
احمدرضا احمدی