سالنی که این اجرا رو درش دیدم تقریبا خالی بود و انگار کم بودن تعدادمون ماجرا رو حساس تر کرده بود؛ ازونجایی که تعداد تماشاگرها زیاد نبود نمیشد پشت واکنش ها و خنده های دیگران پنهان شد یا از طریق اونها جَو رو "خوند". فقط دکورِ خوب و بازیگرها بودن در برابر ما و این انگار مواجهم با کار رو یکجورایی صمیمانه تر کرده بود و باگ هام باهاش رو بزرگتر. اینو اول گفتم برای اینکه شخصا حال جدیدی واسم بود.
"کلفت ها" یک متن فشرده و پیچیده ست؛ با شخصیت هایی که به نقش هم میرن و بیرون میان و هرلحظه ممکنه همدیگه رو به شکل جدیدی خطاب کنن. به گمونم کار سختی هم هست برای درک - اجرا که جای خود دارد - و مسببش فقط ترجمه ش نیست (شنیدن "لبهام به ما خیانت کردن" واقعا عجیبه). کلا قصه ایه که بیشتر از یک دفعه باید باهاش برخورد کرد و حتی اون موقع هم بدون انتظار افشای فوری همه گوشه هاش - و البته همینجوری گریبان تماشاگرهاشو میگیره و بیادمون میمونه.... و این نمایش واقعا بهترین اقتباس ممکن ازش نیست. فقط نگار افراشته ست اینجا که نسبتا ما رو با خودش همراه میکنه. همه ش فکر میکردم اگر دو بازیگر اصلی نقش هاشون رو عوض میکردن چی میشد، چون در ایشون توانایی اون قدرت نمایی که از سولانژ انتظار میره رو بیشتر دیدم.
کاش این صفحه شلوغ تر بشه. خیلی وقت نیست که وارد تیوال شدم ولی اگر توصیه کردن آثار و نوشتن ازشون در این سایت تاثیری داره، توصیه میکنم این کارو ببینید. قابل بحثه - و قابل نقد - و احیانا اگر مسئولانی هم هستند که نگاهی به این صفحه میندازن متوجه میشن که ما تشنه ی دیدن اقتباس های بیشتر از نمایش های جدی این چنینی هستیم.