مثل "سنتز" کار آخر علیرضا اخوان، بدون برنامه قبلی به تماشای این نمایش نشستم.
مثل اون کار دو بازیگر بیشتر نداره و باز مثل اون کار مدت زمانش پنجاه دقیقه ست؛
اما اگر اونجا سکوت بود که ذهن ما رو به "کشفی" اسرارآمیز مشغول میکرد، اینجا دو نفر رو داریم با تضادهایی واضح و آشنا، که کل شب رو حرف می زنن و مسیر درام رو تغییر میدن. موقعیت ساده ست و این خطر هم هست که خسته کننده بشه، اما خوشبختانه یک دقیقه هم نشد.
آقای نفر (در نقش طرف زرنگه معادله) بسیار جذاب ظاهر شده بود. هر چه کار بیشتر جلو میرفت بیشتر تماشاگرا همراهش میشدن. از جایی به بعد، هر جمله ش بدون خطا خنده میگرفت، و لحظه بعد که جدی تر میشد ما ساکت میشدیم. حقه و شوخی پشت سر هم رو میکرد و همه هم جواب میدادن. دیدنی بود.
و من کلا با شخصیت های کمتر دوست داشتنی، کمتر حال میکنم ولی آقای آقاخانی نیز (که مدت زیادی از اجراش پشتش به ماست، شاید قرار نیست همذات پنداری زیادی برانگیزه؟) در نقش بدبخت تره با خودش همراهمون کرد.
لباس ها، با تنالیته قهوه ای رنگ در لباس هر دو مرد قابل تشخیص و مناسب بودن - و طراحی نمای بیرونی خانه
... دیدن ادامه ››
خاص بود.
من از ته دل خندیدم به کاری که - خدا رو شکر - بیشتر از تکه های جنسی معمول نیشخند برای ارائه داشت، و واقعا نکته منفی ای به ذهنم نمیرسه
(اگر قدرت تغیر یک چیز داستان رو داشتم اما، تماس آخری هست که "هرمان" میگیره. برام از شگفت انگیزی داستان کم کرد؛ انگار خود نویسنده نمیدونه چه انتقام زیبایی ترسیم کرده و باید به یک زرنگ بازی سریالی تقلیلش بده.)
از همین امشب منتظرم کار بعدی این گروه رو ببینم.
+
ضمنا، ایده برای دو قسمت دیگر این تریلوژی: نمایش دوم به محض اینکه ژاک وارد خونه میشه شروع میشه و اعترافش به هلن رو نشون میده و قسمت سه، هِرمان و گبی رو میبینیم که به آخر پروژه سریالیشون رسیدن و راجبه رابطه شون تجدید نظر میکنن :)