خوشحالم که با این نمایش نامه خوانی با تئاتر آشتی کردم و الحق که با وجود نواقص کمی که وجود داشت به جان و دل نشست. پیچیدگی متن آقای چرم شیر در ایجاد سوء تفاهم ها از یک سمت و اجرای تمیز و دلنشین چندین کاراکتر باعث شد با حال خوشی سالن رو ترک کنم. آقای یزدی با لحجه شیرین یزدی، شوکت خانم و عمه خانم مسلط بر بازی بودند و حس بسیار جذابی به مخاطب منتقل کردند. گلی که آنقدر شیرین بود که گلی بودنش به جانمون نشست، درشکه چی که یک تنه هم بازی میکرد و هم مسئول ساند افکت بود :)) و مابقی کاراکتر ها که چقدر به دل نشستند. و صادق جوان، مدتها بود تصور میکردم عشق به بازی و تئاتر از ذهن جوانهای دهه 80 رخت بسته اما صادق ثابت کرد هنوز هم این عشق وجود دارد.
کار نواقص خودش را داشت مثل تپق ها و صدا اما یک سر و گردن از باقی نمایشنامه خوانی هایی که من دیده بودم بالاتر بود.
در انتها پرفورمنس یا پرفوردنس که اجرا شد از باقی کار بیرون زده بود و ربطی به الباقی ماجرا نداشت.
در کل یک اجرا برای این کار دوست داشتنی کم بود.
موفق باشید