در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سمیرامیس بابایی درباره نمایش هملت: شاعر پریشان گرد سمیرامیس بابایی یادداشتی بر نمایش هملت/شایا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:15:17

شاعر پریشان گرد

سمیرامیس بابایی


یادداشتی بر نمایش هملت/شایان افشردی
مجله ‌ی دنیای تصویر؟شماره‌ی 321

آلبر کامو می گوید هنرمندان دوران های گذشته ممکن بود دست کم برای زور و استبداد سکوت کنند اما نیروهای ... دیدن ادامه ›› استبداد امروزه به راه تکامل رفته اند  و در برابر انها سکوت و بی طرفی درست نیست باید تکلیف خود را معین کرد .یا با آنها بود یا در برابر آنها. این را شاید بتوان به وضعیت هملت مدرن نمایش  نیز تعمیم اش داد. از زمانی که مسئله بودن به نبودن ترجیح داده شود زیست بشر همچنان در گروه ی انتخاب است .اینکه ظلم چه تعبیری دارد و واکنش آدمی در قبال آن چه می تواند باشد. مردمان امروزی شاید بتواند بگوید سیاسی نیستند یا ایدولوژی خاصی ندارند اما این گفتن انها با واکنشی که در قبال هر اتفاقی نشان می دهند- یا نمی دهند- مغایرت دارد چه بسا وقتی در جایگاه انتخاب قرار می گیریم تصمیم گیری ما وابسته به ایدولوژیست که شاید از آن بی خبریم و آنها که دم از سیاسی نبودن و نداشتن ایدولوژی می زنند_که پر واضح است منظور نگارنده از نوع رادیکال آن نیست!- فرصت طلبان خطرناکی هستند مجهز به بادسنج . آدم های عادیِ خطرناکِ بی ایمانی که اکنونی را می سازند که در آن گیر افتادیم.حال این هملت که  برای تشییع جنازه پا در کلیسا خرابه ای گذاشته است در این جهان مخلوط و در هم گوریده به جستجوی آن است که کجا ایستاده ؟ در کدام طرف؟نمایشِ هملت افشردی سعی دارد یورش گر باشد به تمام اله مان های مذهبی و سیاسی و ساختار قدرت حمله ور است و سعی دارد نسبت به ظلم وستم کینه وز و عاصی رفتار کند اینکه در این کار موفق بوده است یا نه را نگارنده  به مخاطب وامیگذارد و تلاش گروهی را می سنجد که ایمان دارند و سعی می کند عصیانگر عمل کند .صحنه ی کذایی را در کلیسایی(بخوانید اماکن مقدس) به نمایش می گذارند که دیگر زنگار بسته و پوسیده است و بشر را از آسمان به زمین می کشاند و با خود رو در رو می کند. زمینی که در آن عموی نابکار در آن مقصر خسران آدمی نیست. متن‌آشفتگی  نمایش قصد دراد همان وضعیتی باشد که در ذهن ما نسبت به مفاهیم شکل گرفته است. مفاهیمی که امروز رییس جمهوری فلان کشور سرمایه داری را در ذهن آدمیان به خاطر صرف رک گویی اش قهرمان می کند و فردا جنگی ناگهانی فرضا اوکراین رویای اروپای روشنفکر را در ذهنمان ترسخورده و  نژاد پرست نشان می دهد و خیر و شر را برایمان در هم تنیده می کند. ما با هملت و اوفلیایی آشفته طرفیم که خود را به دیوانگی زده اند تا پرده ها  بدرند و حقیقت را از دل شکاف آن بیرون بکشند حتا اگر در ذهن مخاطبش چنین به نظر نرسد. کاری که گروه اجرایی به پست مدرن ترین وضع موجودش انجام می دهد تجربه ی فضایی است که میان فضای شکسپیری و مدرن منگنه شده است و شاید برای کاراکتر هایش کمک کننده  و موفقیت آمیز هم نبوده باشد .اما مگر تکلیف انسان مدرن در اشفته بازار هنجارها و معناهای از خود باخته چیزی مشخصی تر از این است .فضایی که شاید در ذهن همه آنهایی که زیاد می خوانند و می بینند هم پوشان باشد آشفتگی یا غوطه وری در میان فضای رمان ها و نمایشنامه های کلاسیک و نمایش های دوره ویکتوریایی تا معناباختگی بکت وار و ابزردیسم . و خروجی اش آشفتگی است. آشفتکی و پرسه گردی های اوفلیای پرسش گر و هملت پریشان گرد! موسیقی و طراحی حرکت( بخوانید کاروگرافی که چند صباحی دیگر قصد ممنوعیتش را دارند!) در هم آمیخته چنین فضایی است! در هملت افشردی نتیجه: یک «چه بود؟» و «چه شد؟»بزرگ در ذهن مخاطب است. تجربه ایست که شاید پاسخگوی هیچ چیز نباشد ساعتی غوطه وریست در وضعیت فشرده ی اکنونی که در آن زیست می کنیم  وطرح پرسش چه شد؟ و چه بود! شاید عصاره کار سر منشا همین گفتگوی میان پولونیوس و هملت باشد« خداوندگار من چه می خوانید؟» «حرف حرف حرف.» «گفتگو بر سر چیست خداوندگار من؟ »« میان که و که؟» «منظورم آن چیزی‌ست که می خوانید خداوندگار من.» « ...خود شما آقا اگر مثل خرچنگ می توانستید پس پس بروید به اندازه ی من پیرمی شدید.» « با انکه این همه دیوانگیست باز از منطق بر کنار نیست.»
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید