تاکسیدرمی نمایش شریفی است که از منظری دیگر سلاخی شدن را به نمایش میگذارد؛ فاعل این سلاخی کردن باز هم انسان است؛ انسانی که سیطرهاش بر طبیعت
... دیدن ادامه ››
تمامی ندارد و هرچه بود و هست را قربانی خودخواهی خویش کرده است. تاکسیدرمی نمایشی است درباب حقوق انسان و حیوان؛ همهنگام سرنوشت تراژیک انسان و حیوان را به نمایش گذاشته است. در میدان جنگ کسی پیروز نیست؛ مادامی که جنگی در کار باشد ما از دست رفتهایم، فرقی نمیکند این جنگ و آشوب در درون ما باشد یا در بیرون، با انسان باشد یا با هر موجود زنده دیگری... تاکسیدرمی پیام آور صلح است.
در نمایش دیروز اتفاق عجیبی افتاد؛ با تماشاگری روبهرو بودیم که طبق تعریف ما و روانشناسی عامیانه، بهنجار نبود و خندههایش تعادلی که ما انتظار داریم را برهم زده بود. جنگی هر چند کوچک در گرفت و سوهان روح شد؛ تصور کنید جنگی در میانه جنگ؛ واقعیتی در دل نمایش! حتی خودم نیز آشفته و کلافه بودم. اما در این میانه یک زن پیام آور صلح بود؛ کبوتر سفید صلحی بود بر بام این ویرانه جنگ زده. بیهیچ دخالتی از طرف مسئولان سالن و بیهیچ وظیفهای با روحیهای مادرانه و مراقبتی بیبدیل و با ابزار گفتوگو و ناز و نوازش، آرامش و صلح را به فرد و سالن برگرداند. به نظرم تنها مخاطب اصیل نمایش دیروز ایشان بود. بانوی محترم، دیروز درس بزرگی به من دادید. شما را نمیشناسم، امیدورام هر جا هستید تندرست و بهروز باشید.
در نهایت به گروه خداقوت میگم و تنها خواهشم این است که سطح این کار شریف را با بیان شوخیهای مبتذل برای خنداندن مخاطب پایین نیاورید.
تلاشهایتان پایدار