در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مجتبی رستمی فر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:37:37
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من ویدئو رو ندیدم و لایک کردم😅😅
چون دیشب همین بغل دست آقای خلیلیان نشسته بودم و کامل حرفاشون رو شنیدم😊😊
دمتون گرم تاکسیدرمی‌های نازنین♥️♥️🌹🌹
امیدوارم روز به روز موفق‌تر باشین🥰🥰😍😍
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من قربون شما برم آخه😘😘😍😍🥰🥰♥️♥️🌹🌹
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دمتون گرم انقدر قشنگینننننن آخه
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امیدوارم کارای بیشتر ازتون ببینم و خداقوت اساسی که توی ژولیوس هم در حال دلبری هستین 🌊🌊🌊🌊🌊
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای خدا😅😅😍😍
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
سرُم قندی نمکی‌ای شما :)))
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من دوباره گریه‌ام گرفت🥹🥹😢😢😭😭
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تاکسیدرمی
...
جان جان😘😘🥰🥰😍😍♥️♥️🌹🌹
من می‌میرم برای این کفتر کاکل به سر...
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ضیافتِ قدرت
...
یادداشت آریامن احمدی بر نمایش «مرثیه‌ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ»؛
...

نمایش «مرثیه‌ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ»، ضیافتی بازشکوه برای بازخوانیِ قدرت براساس دو متنِ کلاسیکِ «ژولیوس سزار»ِ شکسپیر و «منطق‌الطیر» عطار است. این نمایش که بیشترِ جوایز جشنواره تئاتر فجر را هم دریافت کرده، از چند مولفه برجسته بهره می‌برد تا یک نمایش درخشان را روی ... دیدن ادامه ›› صحنه ببرد.

نخستین و مهم‌ترین مولفه، متنِ نمایش است. متن را رضا گشتاسب نوشته است؛ متنی خلاقانه، که با عنصر بینامتنیت، سعی می‌کند در دو مسیر موازی، قدرت را به نقد بکشد: در مسیر نخست، سزار روم در جایگاه دیکتاتور جمهوری، به درجه «خداوندگار روم» صعود می‌کند تا «یک زمان، یک آیین، یک روم» به کشور و مردمش عطا کند. این صعود برای اعضای سنا از جمله بروتوس، به معنای سقوطِ روم، جمهوری و برقراری دیکتاتوری است. عکسِ این مسیر، ماجرای پرندگانی است که عطار آن‌ها را به جست‌وجوی پادشاه‌شان سیمرغ رهسپارِ هفت وادیِ «طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر که سرانجام به فنا می‌انجامد» می‌کند تا به «قاف» (روم) برسند و زیرِ سایه پادشاه‌شان، زندگیِ جدیدشان را آغاز کنند. در میانه این دو راهِ بی‌پایان، کلاغی است که مدام «دیگر نه» («دیگر هرگز» یا «دیگر هیچ») را «قار» می‌زند تا یادآوری کند که همه ما «فراموش‌شدگان این شبِ کشدار» هستیم؛ عنصری تکرارشونده از زبانِ مرغان (اعضای سنا) که برگرفته از شعر بلند «کلاغ»ِ ادگار آلن‌پو و «عقاب»ِ پرویز ناتل خانلری است.

مولفه دوم نمایش طراحی صحنه و لباس است. صحنه نمایش با پشته‌ای از لباس‌های رنگی (که توامان نمادی از پرهای پرندگان و آدم‌های بدون تن است) آغاز می‌شود که از زیر آن پشته، آدم‌های نمایش سربرمی‌آورند: یکی از آن‌ها سزار است که در پایان نمایش نیز به زیرِ همان پشته پوشالی می‌رود تا کلاغِ سیاهِ سی‌صدساله، از فرازِ دنیا سخن از کابوسِ بی‌پایان روم در شبی کِشدار قار بزند؛ شبی پر از تکرارِ «دیگر نه»، «دیگر هرگز»، «دیگر هیچ»؛ تقابل کلاغ و عقاب در نمایش، یادآور گفت‌وگوی «عقاب» و «زاغ» در شعر پرویز ناتل خانلری است: «شهپر شاه هوا، اوج گرفت/ زاغ را دیده بر او مانده شگفت/ سوی بالا شد و بالاتر شد/ راست با مهر فلک، هم‌سَر شد/ لحظه‎‌ای چند بر این لوحِ کبود/ نقطه‌ای بود و سپس هیچ نبود.»

مولفه سوم نمایش، بازی‌ها است. بازیگران نمایش با گریمی که هم‌زمان آن‌ها را در دو نقشِ شخصیت‌های نمایش «ژولیوس سزار» و پرندگانِ «منطق‌الطیر» نشان می‌داد، بازی می‌کردند: سزار (عقاب)، بروتوس (هدهد)، پمپی (هما) و… و طالع (عطار)؛ هم‌او که مثل «کلاغ» مدام هشدار می‌دهد: «از پانزدهم ماه مارس برحذر باش!» کلاغ را می‌توان نقطه‌عطف نمایش در استفاده درست و بجا از موتیف آن و بازی درخشان بازیگر آن برشمرد: به‌ویژه تقابل کلاغ و عقاب، یکی نماد سیاهی و فناشدگی و دیگری نماد قدرتِ بی‌حدوحصر. همان‌طور که عقاب نمادی از قدرت و پادشاهی در روم باستان بوده است، تاجایی‌که این نماد تا عصر ما نیز آمده: از آلمان نازی و رژیم بعث عراق تا نمادی بر یونیفرم‌های سربازهای ملل مختلف.

مولفه چهارم نمایش، نور و موسیقی است که گاه به مددِ مویه‌ها و نواهای جنوب ایران سعی می‌کند به مانند هر دو متن که پلی بین شرق و غرب هستند، در کنار موسیقی الکترونیک، پل بزند بین آن‌ها برای ساختنِ یک ترکیب‌بندی هنری و ادبی در ضیافتِ قدرت: یکی قدرتِ عقاب‌گونه برای نابودی دیگران، و دیگری قدرتِ سیمرغ‌گونه برای شناختِ خویش.

مولفه پنجم نمایش، فرم است که متن بر آن استوار است: فرمی که به مددِ زبان و دیالوگ در دو مسیر خلاف هم حرکت می‌کند تا اثری خلاقانه به نمایش بگذارد. فرم درخشان متن، خود را در اجرا هم به‌خوبی نشان می‌دهد: این فرم در طراحی حرکت بدن، صحنه، لباس و نور نیز به اَشکالِ مختلف خود را بازتولید می‌کند تا اثری چندبُعدی/چندمعنایی به تماشاگر ارائه کند که از یک‌سو، آینه‌ای برابرش بگذارد از تراژدیِ تاریخ در جهان، و از سوی دیگر دعوتش کند به بازخوانی دیگربار جایگاهِ خویش در ضیافت قدرت: یکی تکرار و دیگری هُشدار.

نمایش «مرثیه‌ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ» به کارگردانی مجتبی رستمی‌فر، دعوتی است برای حضور در مهمانیِ قدرت: قدرتی که مانند گناه و ترس، هزار شمایل دارد و در هر یک از ما به وقتش سربرمی‌آورد تا در دو نیمه تاریک‌روشنای‌مان، توامان «سزار» خلق کند برای «قدرتِ مطلقه» یا «سیمرغ» برآرد برای جست‌وجوی حقیقت. انتخاب با شما است که با کدام نیمه، پای در راه نهید…

https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1274677
دقیقا قسمت هایی از نمایش برای من یادآور شعر مورد علاقه ام از خانلری فقید بود...همان مصرع آخرش نقطه ای بود و سپس هیچ نبود!برای من نقطه ی پایان سزار و عقاب شد
...و بسیار مشعوفم از اینکه این حس رو کسان دیگر هم داشتن....
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت و گوی «جام جم» با رضا گشتاسب؛ نویسنده نمایش «مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ»
...
(همنشینی شاعرانه عطار با شکسپیر)

ژولیوس سزار، بروتوس، آنتونیونی، پمپی، کاسکا و دیگران از نمایشنامه «ژولیوس سزار» ویلیام شکسپیر آمده و در ذهن و قلم رضا گشتاسب با پرندگان منطق الطیر عطار نیشابوری از جمله عقاب، هدهد، شاهین، هما و کرکس تطبیق یافته اند تا در اجماع رومیان که سردارشان را به قتل می رسانند، عقاب منطق الطیر به قتل برسد، نمایش «مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ» شکل بگیرد و درخششی در چهلمین جشنواره تئاتر فجر ایجاد کند؛ نمایشی که نویسنده اهل یاسوج و کارگردانش با گروه اجرا از خوزستان آمده و بعد از 10 شب اجرا در اهواز و کسب جایزه جشنواره تئاتر خوزستان، برای تندیس چهلمین جشنواره فجر عرض اندام کرده است. این نمایش پربازیگر، پنجشنبه گذشته در سالن اصلی تئاتر شهر، در ازدحام تماشاگران و حضور مهمانان خارجی جشنواره به صحنه رفت و با استقبال مواجه شد. در ادامه گفت وگوی ما را بارضا گشتاسب، نویسنده نمایشنامه که از نام های شناخته شده تئاتر استانی است ، می خوانید که جوایز متعددی از جشنواره های ملی و استانی در کارنامه دارد.

• اتفاقی که در فرآیند خلق نمایشنامه «مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ» رخ داده و تلفیقی که از شعر دو نابغه بزرگ غرب ... دیدن ادامه ›› و شرق ارائه کرده اید، چه بوده است؟
- این نمایشنامه روایت دوباره ژولیوس سزار و منطق الطیر نیست. من خوانش خودم را از این دو اثر ارائه کردم و از زاویه دیگری، بیشتر به منطق الطیر و بعد به ژولیوس سزار نگاه کردم. مثل همه کارهایی که پیرامون یک اثر مهم انجام می شود تا گفت وگوی مجددی شکل بگیرد. هر اثری در دنیای امروز گفت وگویی با اثر پیشتر است، در اتفاقی که در بینامتنیت رخ می دهد و من هم سعی کردم گفت وگویی با آثار پیشتر برقرار کنم. من در مواجهه با منطق الطیر و ژولیوس سزار سعی در برقراری یک گفت وگوی تازه در دنیای پیرامون خودم داشتم. البته تنها این دو اثر نبودند؛ آثار دیگری هم بودند که شاید حجم شان به اندازه این دو اثر نبود . برای من لذت مهم این بود که بتوانم بستری آماده کنم تا مخاطب بتواند آثار دیگری که از آنها صحبتی به میان از متن اثر کشف کند. بنابراین نمایشنامه من تنها گفت وگویی با ژولیوس سزار و منطق الطیر نبوده است.

• اگر به عنوان مخاطب بگوییم به جز این دو اثر، گفتمان دیگری در نمایشنامه شما کشف نکرده ایم، خیلی ناامیدکننده است؟
- ممکن است در تماشای بعدی کشف کنید. به عنوان نمونه سعی کرده ام در مواجهه کلاغ و بروتوس از موتیف شعر کلاغ آلن پو که می گوید: «دیگر نه، دیگر نه» استفاده کنم. حجمش اصلا به انداره منطق الطیر یا ژولیوس سزار نبوده، اما هست. همچنین از خوانش آثار اقتصادی، سیاسی یا مردم شناختی نیز چیزهایی در نمایش هست که شاید در مواجهه یکباره با اثر کشف نشود و به نظرم این برای تئاتر و هنر امروز خوب است که بتوان بستری مهیا کرد تا اگر کسی علاقه مند بود، دوباره اثر را ببیند و آنها را کشف کند. اگر هم این اتفاق نیفتد، من همچنان به اندازه ای که مخاطب بتواند لذت ببرد، از اثر به اشتراک گذاشته ام و سعی کرده ام یک بسته روایی خودبسنده ارائه کنم که شاید در جشنواره فجر و تماشای یکباره حاصل نشود.

• مثالی که از «کلاغ ارائه کردید، یک گفتمان تازه نیست. در واقع ارجاعی است به موقعیت و دیالوگی دیگر از اثر ادگار آلن پو. در سینما اصطلاح «ایستر اگز» یا همان تخم مرغ های عید پاک را برای چنین ارجاعاتی استفاده می کنند که مخاطب آنها را کشف می کند و لذت می برد.به نظر نمی آید در گفتمان اصلی نمایشنامه به جز منطق الطیر و ژولیوس سزار، اندیشه و نگاه دیگری را وارد کرده باشید!
- به نظر من گفت وگویی که در نمایشنامه «مرثیه ای بر...» صورت گرفته، بسته ای ایجاد کرده به نام ترامتنیت یا همان تخم مرغ های عیدپاک که شما اشاره کردید. یکی از زیرشاخه های ترامتنیت که بیشتر با آن در ارتباط هستیم، بینامتنیت است. این بسته بزرگ در واقع گفت وگویی است از اثر حاضر با آثار پیش از خود یا بعد از خود. این گفت وگو ممکن است با یک گزارش فوتبال مربوط به پنج سال قبل باشد یا یک اثر کهن باستانی خیلی بزرگ مثل ایلیاد یا اودیسه هومر یا شاهنامه. وضعیت بینامتنی ممکن است در اثری از امروز با هر اثری در گذشته یا حتی آینده احتمالی اتفاق بیفتد. ممکن است گفت وگو در حد یک جمله آلن پو باشد یا به گستردگی منطق الطیر یا ژولیوس سزار.

• با این توصیف شما باید سطح متفاوتی از مخاطب را در نظر گرفته باشید؛ کسانی که با پشتوانه قوی از هنر، ادبیات و تئاتر اثر شما را تماشا می کنند و کسانی که شاید کمتر خوانده، دیده و شنیده باشند!
- فکر می کنم قاعده همه هنرها همین است اما در تئاتر کمی بیشتر. تئاتر از نظر من فقط محصول گروه تولیدی نیست؛ تئاتر امروز، حاصل همنشینی و برآیند تلاش گروه تولید و تماشاگر است. تئاتر امروز چیزی است که از گروه تولید شامل نویسنده، کارگردان، بازیگران، طراحان و باقی عوامل در یک سمت و تجربه زیستی تماشاگر در سوی دیگری، حاصل می شود. این هر دو سویه، تولید تازه ای را پدید می آورند که تئاتر امروز است. بنابراین تجربه زیستی هر شخصی در جایگاه تماشاگر، در تئاتر امروز بسیار مهم است. تجربه زیستی تماشاگر به مطالعات او، جنس زندگی و نوع تجربیاتش برمی گردد و ارتباط مستقیم دارد به کتاب هایی که خوانده، آثاری که در سینما، تئاتر، نقاشی، شعر و... تماشا کرده است. تئاتر امروز، از نگاه من تئاتری است که تن به مصرف ندهد و زود از بین نرود. لایه های متعدد یک اثر قطعا میزان مشارکت مخاطب را شکل می دهد.

• بسته ای که پیش روی مخاطب قرار می دهید با عنوان تئاتر امروز، برای تماشاگری که تجربه زیسته بیشتر و عمیق تری دارد، لذت بیشتری به همراه خواهد داشت یا دستاورد دیگری هم دارد؟
- بستگی به این دارد چه تعریفی از لذت داریم. کشف نادانسته ها، لذت به همراه دارد؛ لذت دانایی. گویی کسی سفری را در سرزمین ناشناخته ای پر از عجایب آغاز کند و در طول این سفر، کشف هایی دارد که دانایی و لذت به همراه می آورد، مثل لذت از بازتولید اندیشه و فهم مجدد. لذت بردن، کیفیت های متفاوتی دارد که یک سویه اش کشف نادانسته ها است؛ گویی چراغی انداخته باشیم روی تاریکی و زاویه هایی که تاکنون به آنها نگاه نکرده ایم. تبدیل تاریکی به روشنی و دانستن و آگاه شدن نسبت به پیرامون، یکی از قسمت های مهم لذت بردن است. لایه های متفاوتی در لذت بردن متصور هست که یکی از کارکردهای مهم آن، سرگرمی است اما لذتی که من از آن صحبت می کنم، فقط سرگرمی نیست کما این که بسیار مهم است که مخاطب سرگرم شود و همواره سعی کرده ام در آثارم مخاطب سرگرم شود و نیز از هر اثر هنری دیگری نیز همین توقع را دارم. با این حال مهم است که یک اثر ضمن سرگرمی، بتواند اندیشه صاحب اثر را تبلیغ کند، اندیشیدن و آموزش را در هم، در کنار خودش داشته باشد.

• به این منظور چرا منطق الطیر و چرا ژولیوس سزار؟ چرا اثر دیگری نه؟
- هر روزی، زمان برداشت یک محصول است؛ پیش از این روی هملت کار کرده بودم یا روی ایلیاد. در موارد داستان ایرانی نیز روی آثار نویسندگان خوب مان مثل محمد کشاورز و علی صالحی نیز کار کرده بودم. نوبت به ژولیوس سزار رسید که البته ضمن پیشنهاد کارگردان، این اتفاق افتاد. من هم علاقه داشتم که بازتولیدی از ژولیوس سزار داشته باشم. در مسیر بازتولید، داستان ژولیوس سزار مرا به گفت وگویی با منطق الطیر وادار کرد. اتفاقی که درباره سزار رخ داد، از این قرار است که ابتدا مردم پیرامونش او را به اجماع برگزیدند، بعد خیلی زود این اجماع فروپاشید و سزار را قتل رساندند. فکر کردم در منطق الطیر هم می شد چنین اتفاقی رخ بدهد، پرندگانی که به سختی گرد هم آمده اند و سیمرغ را تشکیل داده اند در راه قاف، برخلاف آنچه عطار نوشته، به مقصد نرسند. می شد که برای یکی از پرندگان همان اتفاقی رخ بدهد که برای سزار رخ داد. این بازتعریف روایت سیمرغ، با توجه به شرایط روز جامعه که می بینم تصمیمات جمعی بسیار دلیل، با منع مخالفت روبه رو می شود، چندان هم دور از ذهن نبود. البته که بازتعریف سفر پرندگان منطق الطیر قبلا توسط دیگران هم انجام شده و روایت های دیگری هم انجام شده که موانعی بر سر راه پرندگان قرار گرفته است؛ یکی دو رمان برجسته و درخشان هم با همین مضمون وجود دارد و اثر من هم در کنار دیگر آثاری که با نگاه بازتولید منطق الطیر نوشته شده، زیست خودش را دارد و جایی برای تجربه گری من باز کرده است.

• تلاش کرده اید در زبان اثر هم به شعر نزدیک شوید و این احتمالا به خاطر هر دو اثری است که به شعر نوشته شده. درست است؟
- سعی بر رسیدن به شعر بود، البته نه لزوما شعر کلاسیک. نوعی ریتم و هارمونی درونی، مدنظر ما بود. برای شکل دادن به زبان نمایش، از صنایع غنی شعر ایرانی بهره گرفته ایم؛ مثل مراعات نظیر، جناس، واژ آرایی، کنایات، استعاره ها و تعارض ها و... سعی کرده ایم از این تکنیک ها بهره بگیریم برای رسیدن به زبان نمایش که هم از یک وحدت شکل برخوردار است و هم برای هر شخصیتی منحصر به خود اوست. چراکه از سویی هر کاراکتری تفاوت هایی با دیگری دارد و از سوی دیگر این تنوع در عین وحدت، نمادی است از موقعیت سی مرغی که هرلحظه از هم دورتر می شوند.

• شما کارگردانی هم می کنید. بنابراین به وقت نوشتن، به تصویرسازی و صحنه پردازی توجه دارید. وقتی اجرای مجتبی رستمی فر را روی صحنه دیدید، شکل اجرای نمایشنامه را در مقایسه با آنچه در ذهن خودتان بوده، چطور توصیف کردید؟
- توصیف من از اجرای این نمایشنامه این است: یک اجرای افتخارآفرین. چون می دانم که در تئاتر شهرستان با تمام مشکلاتی که داریم، چه کار بزرگی انجام شده و چطور مجتبی و گروهش از این مشکلات نترسیده اند؛ از هزینه ها و راه دشوار پیش رو. من 20 سال است که در تئاتر شهرستان ها حضور دارم. نه امسال که سال های دیگر هم کار مجتبی را دیده بودم و نیز کار بسیاری از گروه های شهرستانی را. برای من که می دانم گروه های شهرستانی با چه مشقت هایی روبه رو هستند، این نمایش ها معنای دیگری دارد؛ کمتر گروهی در شهرستان ها هست که دلهره رسیدن به جشنواره را نداشته باشد و این راه دشوار را آسوده طی کند. در چنین شرایطی دیدن اجرایی شبیه به آنچه مجتبی رستمی فر انجام داده، غرورآفرین است.

گفت و گو:‌ آذر مهاجر
یک‌ ساعت و سی و پنج دقیقه زمان کمی نیست که نویسنده برای بیان منظورش نیاز به توجیه و تفسیر داشته باشه.
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بررسی و نقد نمایش
مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ
مازیار نیستانیِ ناااازنین :)
حتمن که این بررسی و نقد دیدن و شنیدن داره .
زنده باد
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دم مرام و معرفت و شعور و فهمتون گرم. درسته خودم نفر اول غر زدم بابت کد تخفیف ولی صادقانه از جانب خودم می‌گم نمی‌خوام مبلغی بهم برگرده. فقط قول بدین فردا شب اومدم و خوشم اومد و خواستم دوباره بیام کد تخفیفو دیگه اون‌موقع بدین بهم که دیگه راه به راه پاشم بیام😁😁😁😁🌸💙😍 تنتون سلامت.
پر فروش باشین و الهی که هرشب سالن پُر اجرا برین.
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
مریم خانم، پیام جان
خیلی ممنونم از نوشته تون🙏🙏🙏♥️♥️


جناب رستمی فر
ممنونم از توضیحاتتون
راستش این اتفاق لحاظ کردن تخفیف بعد از عدم استقبال و ضرر کردن مایی که از قبل بلیت خریدیم جزو اتفاقات روتین تیوال شده این روزها و راستش سخت بود برام بخوام یه گروه اجرایی رو متفاوت از بقیه قلمداد کنم
بهرحال، ممنون از توضیحاتتون
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
جناب رستمی فر،
رفتار بزرگوارانه و فروتنانه جنابعالی در خور قدردانی و ستایش هست.
با آرزوی موفقیت‌های روزافزون.
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقدی بر نمایش «مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ»

نمایش با تک گویی سزار که سوار بر گورِ مردگان است آغاز می شود و رفته رفته مردگان چون زامبی ها برمی خیزند؛ که انگار هم روایت کننده ای تراژدی ها و خون ریختن ها باشند و هم به گونه ای دیگر در مسیر انتقام جویی از خودکامه مسیر نمایش را دگرگون سازند و حالا در این بین یاران و همراهان سزار و پرندگانی که می خواهند سیمرغ تلقی شوند، یکتا می شوند و این دوگانگی را تا سرانجامی باطل را پیش خواهند برد.
مجتبی رستمی فر؛ کارگردانی که به زیبایی زبان و نشانگان اجرایش را می شناسد و می داند چگونه باید با یک گروه جوان، اما با مشق های بسیار و طاقت فرسا، پا در قلمرو خلاقیت بگذارد و همه عناصر را طوری در هم گره زند که هیچ چیز زیادی نباشد و همه چیز بسنده و زیباآفرین جلوه کند.
در این درنگ درست و به سامان، سازه ای هم هست که در آن لانه مرغان را تداعی می بخشد که در کنار هم باید قرار بگیرند و در واقع به نوعی دیگر، تداعی گر کاخ «سزار» هم تلقی خواهد شد و در این دوگانه است که بازی ها پیش خواهد آمد و گاهی این و گاهی آن تداعی گر رابطه این دو است که در این تلفیق و ترکیب باید که چالش عرفان و سیاست و خودکامگی ویرانگر و پیروزی دنیا بر ما معلوم تر شود و در این بازی خون و خونریزی، جریان را به مکافات سیاست و مرگ خودکامه پایان خواهد بخشید.
حرکات موزون در این چرخش ها و بی تابی ها و رفتن ها و ایستادن های پرندگان و میل به جنگ و خشونت در تلفیق با موسیقی و آواز، به درستی در ... دیدن ادامه ›› اجرا نمایان می شود و همواره نیز نتیجه بهتری را در القای فضا خواهد داشت؛ چون نمایش باید که در دل خود با هماهنگی هم شکست را نمایان سازد و هم ما را دچار دگرگونی متناقض نسبت به درک و دریافت های تصویری گرداند.
یعنی در دلبستگی به زیبایی های ظاهری بتوان میل باطنی را تزریق و القا کرد که در اینجا همان عرفان بارقه و راهنمای غایی خواهد شد.

«رضا آشفته»
منتقد کانون ملی تئاتر ایران
تیوالدت مبارک تیوال
از طرف گروه نمایش تاکسیدرمی
🤣🤣🤣🤣🤣خیلییی خوبین🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
منم تولد تیوال و تبریک میگم و تشکر میکنم چون سی سال شرافتمندانه زندگی کردم و‌امروز اولین باری بود که حس برنده شدن چیزی رو داشتم و پول خرید بلیتم برگشت به کیف پولم.کاش هر روز تولد تیوال بود:))))
۰۴ شهریور ۱۴۰۱
مهسا حسنی
🤣🤣🤣🤣🤣خیلییی خوبین🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 منم تولد تیوال و تبریک میگم و تشکر میکنم چون سی سال شرافتمندانه زندگی کردم و‌امروز اولین باری بود که حس برنده شدن چیزی رو داشتم و پول خرید بلیتم برگشت به کیف پولم.کاش ...
راستی خانم حسنی متوجه معنی/منظورتون از "شرافتمندانه" در این جمله نشدم 😊
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
فریبا
راستی خانم حسنی متوجه معنی/منظورتون از "شرافتمندانه" در این جمله نشدم 😊
فریبا خانم یه شوخی بود :)))
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صحبت های جناب آقای حسین مسافر آستانه درباره ی نمایش تاکسیدرمی
https://www.aparat.com/v/4vUV7