این منم که همیشه چوبِ بدشانسی و جهالتم رو خوردم و نمایشها رو بیتخفیف دیدم ، بیبروشور دیدم ، یه بارم در عمرِ تئاتر دیدنم از سالن اومدم بیرون عواملِ نمایش با لعن و نفرین رسوای خلقم کردن ? و این وسط، رفیقِ گرمابه و گلستانمون هم رفت از کارشون دفاع کرد ...
منم همین گوشه زانوی غم بغل کردم و پفکمو خوردم ?
این منم که همیشه چوبِ بدشانسی و جهالتم رو خوردم و نمایشها رو بیتخفیف دیدم ، بیبروشور دیدم ، یه بارم در عمرِ تئاتر دیدنم از سالن اومدم بیرون عواملِ نمایش با لعن و نفرین رسوای خلقم کردن ? و ...
مهم اینه که طرف رفیق گرمابه و گلستان شماست... باقیش باد هواست...