آخیش که تونستم خودمو به اجرای آخرتون برسونم....
به پیشنهاد دوستان و البته لطفشون که نمایشنامه رو داشتن و اسکن کردهبودن، خوندم و رفتم....
همهچیز عالی بود جز تهویهی چهارسو... سر جدتون یه فکری به حال تهویهی این سالن بکنین هم بازیگرها هم تماشاچیها اذیت میشن.
وای آقا وای اون حرکت آخر گاو که میره روی تخت دختر.... مسحور شدهبودم من از بدن این بازیگر و قر و قمیشش. اییییینه بدن یه بازیگر تئاتر چه کیفی کردم. تازه صداشون هم عالی بود وقتهایی که میاومدن کتابی که دخترک میخوند رو روایت میکردن 💙
چقدر گریم مامور و پدر خانواده خوب بود. چقدر منو یاد شرایط کنونی خودمون میانداخت و تمام لحظات خون خونمو خورد....
____////
یه سری نوشتهبودن یه چیزایی حذف و سانسور شده که من نفهمیدم شکر خدا و فقط لذت بردم از این کار. و تمام مدت اون پلشتی دزدها و دیالوگشون که گفتن این شیر خرج یه روز زندهموندن ماست و فلان منو انقدر حرصی کردهبود.... یاد گوشی نازنینم افتادم که همین پلشتها زدن تا زندگی نکبتشون یهروز بیشتر
... دیدن ادامه ››
دوام پیدا کنه..... وقتهایی که زورت به دولتی که حقتو بالا میکشه نمیرسه و از هم وطن خودت چپاول میکنی.
نه خانوادههای الکی خوشحالی که هییییچ لذتی از زندگی نمیبرن مقصر بودن نه اون دزدها و بیچارهها که با کش رفتن از اون خانوادهها امرار معاش میکردن، مقصرهای اصلی حکومتهای دونمایه و پستی هستن که زندگی افراد رو به این درجه میرسونن. حتی اون الکی خوشحالها هم زندگی دلپذیری نداشتن و توی چهارچوبی که براشون تعیین شدهبود اتلاف عمر میکردن....
فقط اینکه یه سوالی، کلا خانوادههه از خونه بیرون نمیرفتن، جوان یا خواستگار واسه این میتونست در عبور و مرور باشه چون این وسط آدمفروشی میکرد و خبر میبُرد میآورد؟!
صحنهی کشتن دختر و اینا هم جابجا شدهبود؟ من چون نمایشنامه رو توی خواب و بیداری خوندم، ترتیبشون خیلی یادم نیست :)))
در کل با تکتکتون، یا بازیهاتون با طراحی لباس با صحنه با همهچیز صفا کردم. کاش بازم اجرا برید ^-^