در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | هستي فلاح درباره نمایش ژَستَن: پر از بغض و درد در انتها وقتی می خواستم پوستر رو امضا کنم ، کنار ام
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:40:08
هستي فلاح (hastifallah)
درباره نمایش ژَستَن i
پر از بغض و درد
در انتها وقتی می خواستم پوستر رو امضا کنم ، کنار امضام هم نوشتم : درد .
کل سه طبقه رو می رفتم و روحم هر لحظه بیشتر درد می کشید .
تنها نقدی که می تونم به این پرفورمنس داشته باشم اینه که گاهی صداها درهم می شد و همزمانی صداها ( صدای بازیگر ها + موزیک ) باعث می شد برخی از دیالوگ ها نامفهوم بشه .
پر از اشک بودم /
با چشمای اشکی اتاق به اتاق می رفتم و یه چیزی که خیلی به قلبم نشست ، مهرِ بازیگران کار بود که با دیدن من ، بغلم می کردن و بابت شرایط موجود باهام اظهار تاسف می کردن .
درد رو توی گوشه به گوشه ی ساختمون می شد پیدا کرد
آقای طیران قبل از اجرا راست گفتن که هیچ چیز خوشایندی در این اجرا وجود نداره ..
تعامل ... دیدن ادامه ›› بازیگرها با مخاطب چیزی بود که باعث می شد بیشتر توی فضای اجرا دخیل بشی .
متفاوت ترین اجرایی بود که دیدم و الحق که به خوبی از پسش بر اومده بودن .
دیدن ژستن رو بسیار بهتون توصیه میکنم که اصلا خالی از لطف نیست . گاهی فکر کنم لازمه بهمون یادآوری بشه که : چیزی که نکشتت قوی ترت می کنه و همچینن لازمه یادمون بیاد که چه روزایی رو از سر گذروندیم که الان اینجاییم و چه جوری دووم آوردیم اون روزها رو =))
گاهی ممکنه از شدت تلخ بودن عکس ها حتی توان راه رفتن رو از دست بدید ، اما می ارزه . هیچوقت ژستن رو فراموش نمیکنم و از دیروز که دیدمش ، با همون حال غریب که از سالن اومدم بیرون ، دیدنش رو به همه توصیه کردم .
و کیف کردیم از هم صحبتی با خود آقای طیران . و حتی ورود و خروجی که برنامه ریزی شده بود
"انتظار که ندارید از محلی که متولد شدید خارج بشید ؟ صد سال گذشته . باید از سردخونه برید بیرون"
و صحبتم رو با یکی از نوشته های سانسور شده ی نمایش به پایان می رسونم و صد البته که خسته نباشید میگم به همه ی عوامل این اجرا .

"پس چرا ما از مردمان زمان جنگ هم غمگین تریم ؟"