در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علیرضا پرهان درباره نمایش آلندۀ نازنین: کارگردانی تصمیم دارد دوران زمامداری و مرگ سالوادور آلنده (رئیس جمهور د
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:56:05
کارگردانی تصمیم دارد دوران زمامداری و مرگ سالوادور آلنده (رئیس جمهور دهه 70 شیلی) را به تصویر بکشد. تهیه کننده ای کم سواد و منفعت طلب (تیپ غالبِ ... دیدن ادامه ›› تهیه کننده ها) بستر تمرین را برای کارگردان فراهم میکند. کارگردان یک بعد شخصیتیِ رها و کودتاگر دارد و یک بعد شخصیتیِ سازشگر و دیپلماتیک. در چالش میان تمرین، ناگزیر از جنبۀ دیپلماسی کمک می گیرد (اولین ورود زنِ دستیار کارگردان از دل آینه است، آینه ای که پس از ثانیه ای مجدد خود کارگردان را نشان میدهد). کارگردان حال در دوراهی دیپلماسی و کودتا سعی در کنترل تمرین و رسیدن به نمایش جاه طلبانه اش دارد. اما کارگردانی که شکست در نظرش بی معنی است، به شکلی ناخواسته به تکرار سرنوشتِ خود آلنده دچار میشود. آلنده در دوران ریاست جمهوری اش به دلیل ایده های بلندپروازانه اش شدیداً با حزب راست افراطی و سنتی به چالش خورد؛ کارگردان نمایش نیز به دلیل جاه طلبی در پروژه شخصی اش با بازیگر سنتیِ خود سر جنگ آغاز میکند. آلنده در یازده سپتامبر 1973 در چنگال کودتای دیکتاتورها اسیر میشود و سرانجام مسند قدرت را به پینوشه واگذار میکند؛ کارگردان نمایش نیز عاقبت در برابر فشار عوامل کمر خم میکند و نمایشش را به تهیه کنندۀ دیکتاتور (با حفظ سمت در نقش پینوشه) واگذار میکند. آلنده در کاخ ریاست جمهوری اش، پیچیده در پرچم شیلی، در حین مبارزه کشته میشود اما کارگردان نمایش خود را به دست خود از صحنه روزگار حذف میکند.
به شخصه با استفاده از شخصیت های تاریخی و برون مرزی در تئاتر موافقم به شرطی که مابه ازایی از زمانۀ حال را عرضه کند و بر بینش مخاطب در مواجهه با جهان پیرامونش بیافزاید. متاسفانه بزرگترین مشکل نمایش از متن آن آب میخورد. آلنده اولین رئیس جمهور مارکسیستی بود که به پشتوانه دموکراسی بر قدرت تکیه زد، حال آنکه این گذار به آزادی چند سالی بیش دوام نیاورد و جای خود را به یک دیکتاتوریِ دیگر داد. همانطور که از کلیت ماجرا برمی آید این قصه در تناسب با کشور خودمان یا چهار پنج دهه عقب است و یا احتمالاً هنوز چند سالی به تجربه مجدد آن باقی مانده! البته که نمایش هم اصلاً ادعای سازگاری با شرایط سیاسی و اجتماعی امروز تماشاگر را ندارد و رویکرد دیگری را جستجو میکند و ظاهراً دغدغه تنهایی کارگردان در برابر سلطه گریِ تهیه کنندگان عرصه تئاتر را دارد. اینکه آیا کارگردانی که فرصت اجرا در مهمترین تماشاخانه کشور را دارد باید حتماً رسالتی اجتماعی بر دوش خود احساس کند یا نه را چندان پاسخ مشخصی برایش ندارم اما یقین دارم که اگر امروز بروی به یک شهروند کشور شیلی بگویی که هم اکنون در کشور ایران (کشورِ زیر تورم له شدۀ با بیشترین آمار فساد و بیکاری و اعتیاد و گشت ارشاد و ...)، یک کارگردان جوان ایرانی دغدغه اش به تصویر کشیدن زندگی رئیس جمهورِ دهه هفتاد شماست! قطعاً چشمانش از فرط شگفتی از حدقه بیرون خواهد زد. ای کاش انتخاب آلنده، حربه ای برای گذر از سانسور بود تا بتوان حرفی از امروز زد اما نه نمایش چنین جسارتی را دارد و نه اصلاً زندگی آلنده با امروزمان همخوان است و بی شک تکرارِ بی دلیل واژه های "کودتا" و "دیپلماسی" هم در طول نمایش نمی توانند برای سیاسی شدن یک تئاتر کافی باشند. البته که تاکید میکنم ایرادی نیست که تئاتری "بی خطر" را به صحنه بیاوریم و حتماً که نباید رسالتی سیاسی و اجتماعی بر دوش هنرمند باشد، اما انصافاً دیگر ادعای "روح زمانه" در نمایش بسی گزافه گویی است. شاید مشابه این نمایش در سینمای ایران را بتوان فیلم "وقتی همه خوابیم" اثر بهرام بیضایی دانست که اتفاقاً عقبه اش تئاتری است و فیلمش نیز شدیداً وام دارِ جهان تئاتر است. فیلم بیضایی در لایه نخستش به سرمایه داریِ سینمایی می تازد اما در لایه ثانویه و زیرمتنش هژمونی رسانه بر توده را نشانه میرود که اهرم حیاتی حاکمانِ دیکتاتوریِ نوین است. نمایش آلنده در صحنه ای قصد به سخره کشیدنِ تفکرات گیشه پسندِ تهیه کننده را دارد و لحظه ای کمیک از جشن تولد آلنده را اجرا میکند، جالب آنجاست که بر خلاف هدفِ نمایش، اتفاقاً این لحظه حدوداً یکی از بهترین لحظه های نمایش بود که حال تماشاگران را خوب کرد! و چه بسا اگر کل نمایش آلنده با همین میزانسنِ به زعم نظر کارگردان مضحک اجرا میشد بخش قابل توجهی از تماشاگران رضایت بیشتری داشتند. نکته اینجاست که همۀ این فرآیند ناشی از کج سلیقگی یا افول فهم مخاطب نیست (شاید تا اندازه ای باشد) اما نکته مهمتر این است که کارگردان باید صحنه ای را که در تقبیحِ کوته فکریِ تهیه کننده برگزار می کند را جوری نمایش دهد که مخاطب به جای لذت بردن، اذیت شود. گاهی وقت ها تزریق یک حس یا اندیشه به مخاطب مهمتر از خنده گرفتن از اوست. چراکه طنزِ خوبِ نهفته در همین صحنۀ جشن تولد موجب شد که مرز میانِ پروژه شخصی و مستقل یک کارگردان با پروژه گیشه پسند یک تهیه کننده کمرنگ شود و نتیجتاً نمایش در ارائه همان زیرمتنِ اندک خود نیز به مشکل بخورد. اینجاست که تفاوت یکی مثل بیضایی با دیگر نویسندگان هویدا میشود و به قولی می گویند دود از کنده بلند میشود. وقتی در فیلم بیضایی شاهد برداشت مجدد سکانس ها (این بار با تفکرات گیشه پسندِ تهیه کننده) هستیم، چنان حس تلخی به سراغمان می آید که بغضی سنگین گلویمان را از این میزان از بلاهت می فشارد. نتیجه آنکه همۀ این عوامل دست در دست هم می دهند که نمایش آلنده در نفوذ به لایه های ثانویه و زیرمتن های بزرگتر از خودش عقیم بماند. هیچ فهمی از زیستِ امروزت را به تو عرضه نمی کند و هیچ انگشت اتهامی به نقطه ای کلیدی از هژمونی رسانه را نشانه نمی رود، گویا که کارگردان، حرف شنو از مسئولانِ جدید تئاتر کشور، واقعاً به قانون سوم نمایشش پایبند است: قانون را (هرچند ناعادلانه) رعایت کن.
انتخاب سالن چهارسو قطعا انتخاب بهتری از سمندریانِ ایرانشهر بوده است. این شلوغی و همهمۀ میزانسن در عرض ایرانشهر گم میشد و کارگردان مجبور می شود چپ و راست صحنه را با دکور پر کند که راه حلی جذاب به نظر نمی رسید. مشکل در طراحی عمق میزانسن است، جلوی صحنۀ چهارسو به دلیل چینش بد صندلی ها، در نقطه کور تماشاگران ردیف های میانی قرار می گیرد و بهتر است که کارگردان اتفاقات جلوی صحنه را که بازیگران نشسته یا خوابیده اند، به عمق صحنه ببرد تا همۀ تماشاگران نظاره گر قصه باشند. طراحی نور می توانست خیلی به بهتر شدن نمایش کمک کند. چند صحنه ای که نور از حالت عمومی خارج می شود، طراحی نور خیلی خوب است و نمایش جان می گیرد و حال و هوایی جذاب پیدا می کند اما متاسفانه این طراحیِ خوب تنبل است و در اکثر مواقع فقط کارکرد روشناییِ صحنه را دارد و به نظرم در اجراهای آتی می توان این فضاسازی های نوری را گسترش داد (به هرحال این امتیاز تئاتر است که هر روزش از روز پیشین جداست).
هدایت بازیگران خوب است و مشخصاً زحمت زیادی برای تمرین این نمایش کشیده شده اما احساس میشود بازی ها کمی آغشته با جلب توجه است. اینکه یک ربع بازیگران دور متر پیچ بخورند در حالی که قصه پیش نرود یا اینکه بازیگری برای نشان دادن برده بودن خود دقایقی متمادی سگ شود و غلت بزند و یا بازیگرانی بی دلیل مدتی طولانی در هم گلاویز باشند، همه و همه تجسمی از خودشیفتگی بازیگر و جلب توجه زیرکانۀ او را تداعی می کند که این امر در ناخودآگاه تماشاگر حس دافعه ایجاد کرده و احتمالآً در حین تماشای این لحظه مدام در دل خود می گوید "چرا این لحظه تمام نمی شود؟" و این دقیقاً همان دلیلی است که نمایش در نظر برخی تماشاگران طولانی به نظر می رسد.
درکل نمایش آلنده نازنین به دلیل اهمیتی که برای تمرین طولانی قائل است (که هیچ معنی ای جز احترام به مخاطب ندارد)، نمایشی قابل احترام است که تماشای آن پیشنهاد می شود. نقد فوق نیز بینشی شخصی بود و این حقیر امیدوارم کارگردانان خلاق، باهوش و کاربلد تئاتر امروز ایران (همچون کارگردان محترم این نمایش)، در این دهۀ پیش رو کمی بیشتر انسان زمانۀ خود باشند و با نگاهی منتقدانه و پرسشگر سعی کنند در حل بحران های کمرشکن این مردمِ خسته اندکی سهیم باشند (البته که این پیشنهادی کاملاً شخصی است).
با احترام به نظرتون، راستش اون لحظه تولد حداقل حال منو خوب نکرد و برام بهترین لحظه نمایش نبود
۲۰ تیر ۱۴۰۱
جناب پرهان مثل همیشه از نوشته تون لذت بردم

فقط یک مورد من هر دو اجرای سمندریان و چارسو رو دیدم
تو اجرای سمندریان نمایش دکور و نور خوبی داشت و ابعاد صحنه دست کارگردان رو برای میزانسن های مختلف باز می گذاشت و به خوبی از عرض و عمق صحنه استفاده ... دیدن ادامه ›› شده یود
تو اجرای چارسو اون دکور حذف شده بود و نکته ای که به درستی اشاره کردید عدم استفاده درست از عمق صحنه باعث می شد تماشاگران ردیف های عقب تر برخی صحنه ها رو از دست بدن
۲۱ تیر ۱۴۰۱
شاعر میگه جانا سخن از دل ما میگویى
البته من در یک نکته کوچک برداشت متفاوتى از شما دارم. از اواسط داستان دموکراسى و سیاست داشتن رو به نقد و سخره کشیدن. این براى شما اشنا نیست؟ در اخر کار خانم صمدى خطاب به النده گفت این سخن تو نیست. من متنى راجبه النده نخوندم ولى با دیدن نمایش متوجه شدم گویا النده این انسان کمال گرایى که دم از زن کشاورز میزنه خودش مترسک دست نشانده اى بوده اى. نه فقط النده حتى کارگردانى که در کل نمایش همه ازارش میدادن و این انسان بزرگوار در برابر ادمهاى دوزارى طمعکار پول پرست مظهر درست بودن در اخر نمایش به لجن(سس و پر و مابقى😂) کشیده شد. این هم براتون اشنا نیست؟
۲۱ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید